در راستای رشد کلیسای ایرانی ما ایرانیان باید به سطحی از تفکر و تبادل نظر نائل آییم تا در چارچوب احترام و محبت (محبتی که همگان قویا بر آن تاکید داریم اما تنها در گفتار بدان بسنده می‌کنیم) نکات مثبت و حتی منفی رفتار و نگرش یکدیگر را به دور از هر گونه جوسازی به اشتراک بگذاریم.  چرا که اشاره به خطای شبان، واعظ، یا معلمان امروزی (اگر خواننده هنوز معتقد به جایز الخطاء بودن انسان و از آن جمله خادمین است) به منظور جلوگیری از کژاندیشی و روشنگری کلیسا سریعا به عنوان شکاف و شقاق کلیسا استدلال می‌شود.

روشن است که برخی از ایمانداران مسیحی هر نوع نقد یا انتقادی پیرامون یک سازمان، کانال تلویزیونی، تعلیمات کلیسای خاصی یا فرد را گناهی نابخشودنی تلقی می‌کنند. تاکید بر این مقدمه ضروری است زیرا که بارها اشارۀ نداگر به تفسیرِ یک شبان، معلم، و یا یک سخنران عکس العملی عموما منفی به دنبال داشته است. اخیرا، پستی از سازمان ماده ۱۸ توجه نویسندۀ این مقاله را به خود جلب کرد. اما، پیش از پرداختن به مورد فوق الذکر شایسته و ضروری است تا از سازمان فوق، مدیران و کارکنان آن سازمان کمال تشکر و قدردانی را اعلام کنیم- سازمانی که در سال‌های اخیر از حقوق مسیحیان ایرانی در کشور عزیز ما ایران حمایت کرده است. آرزوی ما موفقیت روزافزون و برخورداری آن سازمان محترم از حمایتِ هموطنان و سازمان‌های حمایت از امور بشردوستانه جهانی است.

 سازمان غیر انتفاعی ماده ۱۸ اخیرا طی ارسال پستی بر روی شبکۀ اجتماعی و با پیوست لینکی به مقاله‌ای پیرامون شخصیت و زندگی دکتر مارتین لوتر کینگ ( قهرمان حقوق مدنیِ ایالات متحده) پیامی نه چندان روشنی را به کلیسای ایرانی (یا حداقل خوانندگان آن) القاء کرده است. در ابتدا، مقصود اصلی از به اشتراک گذاشتن این متن کوتاه اشاره به برخی از حقایق پیرامون دکتر لوتر کینگ بود. اما، بعد از بررسی مقالۀ پیوستی و مشاهدۀ برخی از اسامی و شخصیت‌ها در مقاله چون کشیش رافائل وارناک به عدم شفافیت موضوع افزود. پس این نگارنده را بر آن داشت تا حقایقی را که از غالب ایرانیان مسیحی (و احتمالا سازمان ماده ۱۸) پوشیده است را با نگاهی شفافتر بررسی و یادآوری کنیم.

توجه داشته باشید که دلیل  عمده در به اشتراک گذاشتن این مقاله تنها روشنگری کلیسای ایرانی است. فقر اطلاعاتی یکی از فاکتورهای نگران کنندۀ کلیسای ایرانی امروز است.  ژرفای این فقر حتی در بین رهبران و واعظین جوان آن قویا محسوس است. برای مثال، در سال ۲۰۲۱، در حین گوش فرادادن به خانم واعظی در اروپا، او در متن موعظه ای (نه چندان صحیح) مارتین لوتر کینگ را برای خدمات بی مشابه اش در قرن ۱۶ تحسین کرد. هر چند سر مقالۀ این نوشته در حیطۀ مسئولیت یک راهبر نیست اما،  نباید از آن به دور باشد. 

عدمِ آگاهی و فقدان آشنایی بسیاری از رهبران امروز عاملی اصلی در کژفکری کلیسای ایران شده. در این برهۀ غریب،  از یک سو مرزهای الاهیاتی روز به روز کم رنگ تر و  از سوی دیگر، نوعی تفکر غریب در بین ایرانیان شیوع یافته که تاکید و اصرار بر حفظ آن مرزها (آموزه های کتاب مقدسی و کلیسایی) به طور خودکار برچسب "تندرو"، "اشتقاق طلب"، و "اصولگرا" را  به نویسنده یا واعظ نسبت می دهند. بی تردید کاستن از آن شتاب مدرنیته و توقفی در باب معانی و مفاهیم چنین واژگانی بی فایده نیست.

جای تاسف است که بسیاری از خادمین ایرانی غالبا در قبال چنین اطلاعاتی نیز سکوت می‌کنند. سکوتی که قویا دو علت عمده دارد: (۱) بیم از قلمداد شدن به عنوان تندرو  (۲) عدم داشتن اطلاعات کافی.  

اجازه بدهید در ابتدا نگاهی اجمالی به زندگی قهرمان حقوق مدنی سیاه پوستان آمریکا داشته باشم. مارتین لوتر کینگ در سال ۱۹۲۹ متولد شد. نام اصلی او "مایکل کینگ" بود.  پدر او، مایکل کینگ ارشد  (که نام خود را بر فرزند ارشد مذکرش نهاده بود) پس از عضویت در کلیسای تعمیدی (باپتیست)، به تشویق اطرافیان وارد مدرسۀ الاهیات شد. علاقۀ کینگ (پدر) به شخص مارتین لوتر رهبر نهضت پروتستان منجر به تغییر نام او شد. او نه تنها نام خود، بلکه نام فرزند ارشدِ مذکرش را به این نام تغییر داد. بعدها مایکل کینگ (پسر) تحت عنوان نام جدید "مارتین لوتر کینگ " نیز وارد دانشکده الاهیات شد و سپس قدم به عرصۀ خدمت شبانی گذاشت. ایشان به عنوان یک آینده نگر واقعی مسیر حیات مدنی غرب را تغییر داد. شخصیتی مدنی و والا در ساختار اجتماعی و سیاسی قرن بیستم که تا به امروز رویای او اذهان بسیاری را تحت تاثیر قرار داده است. تاثیری که محدود به یک تمدن و فرهنگ غربی نماند بلکه با گذشت زمان اعتقاد او مبتنی بر عدالت اجتماعی و مدنی سرنوشت نو برای سیاه پوستان و سایرین رقم زد.

 

بالطبع، شایسته ترین الفاظ و مضامین در خور این مرد مبارز آشنای گوش شنوندگان و خوانندگان است. اما، هدف از این مقاله اشاره به ابعاد ایمانی و الاهیاتی این شخصیت مدنی است که بسیاری آن را به مسیحیت و ایمان راستین او نسبت می دهند.  حکیم ترین مرد روزی زمین چنین نوشت: "كسی‌ كه‌ به‌ راستی‌ راه‌ رود، در امنیت‌ سالك‌ گردد، و كسی‌ كه‌ راه‌ خود را كج‌ می‌سازد آشكار خواهد شد." (امثال سلیمان 10 : 9). آنچه امروزه بسیاری از گفتن آن پرهیز می‌کنند تفکرات و اعتقادات الاهیاتی مارتین لوتر کینگ (پسر) مبتنی بر نوشته های اوست. آنچه که او در زمان حیات پیرامون اعتقاد شخصی در حوزۀ آکادمیک به یادگار گذاشته است باید معیار اصلی در سنجیدن ابعاد ایمانی ایشان به حساب آیند.

 دلایل روشنی در طفره رفتن از ابراز اعتقادات این مبارز مدنی در بین بسیاری از مسیحیان غربی وجود دارد که قضاوت آن را به عهدۀ خوانندگان می‌سپاریم. نگاهی به اعتقادات ایمانی مارتین لوتر کینگ به زبان ساده عبارت بودند از:

  • رد الهامی بودن کتاب‌مقدس
  • عدم پذیریش و رد تولد عیسای مسیح از باکرۀ مقدس
  • رد الوهیت عیسای مسیح
  • رد بی گناهی عیسای مسیح 
  • عدم اعتقاد به رستاخیر عیسای مسیح از مرگ

 

سرمقالۀ فوق در سایت مادۀ ۱۸ با اشاره به زندگی منحصر به فرد مارتین لوتر کینگ چنین آغاز می‌شود: "مارتین لوتر کینگ، مسیحی انقلابی ..." بالطبع، کاربرد واژۀ مسیحی از قرن بیستم تا به امروز بخشی ناگسستنی از نام مارتین لوتر کینگ بوده و هست. این قهرمان مدنی جامعۀ آمریکا در بخشی از مقالۀ آکادمیک خود با دیدی انتقادآمیز در مقاله ای تحت عنوان  "تجربیات زندگی مسیحی در قرون اولیه که منتج به آموزه‌های الوهیت عیسی، تولد باکره، و رستاخیز فیزیکی گشت"  می‌نویسد:

 
"آموزه های مسیحی چون الوهیت عیسای مسیح، تولد باکره، و رستاخیز عیسی در چارچوب اعتقادنامۀ رسولان برای سالیان متمادی سمبلِ ایمان برای بسیاری از مسیحیان بوده‌اند". در این جمله لوتر از فعل ماضی نقلی استفاده کرده بدین معنی که این روند سمبلیک (در ذهن او) به پایان رسیده است. لوتر سپس با کنایه ای که ریشه در ناخشنودی او دارد، ادامه می دهد: "حتی تا به امروز در بسیاری از کلیساها این اعتقادنامه قرائت می‌شود". آنچه در بخش بعد نگاشته، اعتقاد و گرایش ایمانی اوست، "اما، این عقیده در ذهن بسیاری از مسیحیانِ صادق، بذری از شُبه کاشته که پس از سالیان متمادی به درخت تنومندی از شک و تردید تبدیل شده است. گروه دوم،  این عقیده را در تضاد با مفاهیم علمی یافته‌اند و در جهت رد آن قدم بر داشته‌اند."      

نویسندۀ مقاله در سایت مادۀ 18 از شخصیت‌های دیگری برای حمایت از تفکر مسیحی گونۀ مارتین لوتر کینگ نام برده است که در بخش انتهایی این مقاله در ذیل به آن می‌پردازیم. برداشت ما از نویسندۀ محترم مقالۀ سازمان ماده ۱۸،  عدم آشنایی با الاهیات و تفکرات لیبرال رافائل وارناک است. وارناک به عنوان یکی از شاهدین در تائید شخصیت "مسیحی" مارتین لوتر کینک در این مقاله معرفی شده است. اما، به راستی کشیش رافائل وارناک کیست؟ 

وارناک کشیش پیشگرا (Progressive Christiniaty) و معتقد به الاهیات چپ است. ایشان نیز خادمی از فرقۀ تعمیدی (باپتیست) است که در زمان نگارش این مقاله در سمتِ سناتور ایالت جورجیا انجام وظیفه می‌کند. او از عنفوان جوانی در رویای قدم گذاشتن در جای قدم‌های مبارز بزرگ مدنی مارتین لوتر کینگ بود و در همین راستا پس از اتمام تحصیلات در کالجی در شهر آتلانتای جورجیا تحصیل کرد. ایشان در علوم روانشناسی، الاهیات، و فلسفه تحصیلات خود را به اتمام رسانید. آخرین مرکز تحصیلی ایشان دانشگاه Union Theological Seminary (UTS) بود. دانشگاهی مذهبی که بر اساس الاهیات لیبرال پایه‌گذاری شده بود و امروزه یکی از لیبرال‌ترین مدارس "مسیحی" در ایالات متحده محسوب می‌شود. گرایش تند این مرکز از اوایل قرن بیستم، امروز آن را تبدیل به یکی از مراکز علوم الاهی دین بودا و سایر ادیان کرده است به گونه‌ای که الاهیات مسیحی در آن، روز به روز کم رنگ‌تر می‌شود.

کشیش وارناک بدون تلاش برای هر گونه ظاهر سازی (البته این جای تشکر دارد) اشاره به اعتقاد به الاهیات مسیحیتِ پیشگرا دارد. در مقاله‌ای در مجلۀ آتلانتیک او به عنوان یک کشیش پیشگرا در حمایت از سقط جنین معرفی شد. او سقط جنین را حق مسلم زنان می‌داند. در پاسخ به پرسشی از او مبنی بر اجرای سقط جنین، او چنین پاسخ می دهد:"سقط جنین تصمیمی است بین مادر و پزشک". او جایگاهی برای مرد (مبتنی بر اصول ایمان مسیحی) نمی بیند. بزرگ‌ترین سازمان سقط جنین در ایالات متحده به نام Planned Parenthood، کشیش رافائل وارناک را مبارز و یک قهرمان مصمم معرفی می‌کند.

 

آیا به اعتقاد شما (یعنی اعتقادی مبتنی بر شالودۀ ایمانی مسیحی) مارتین لوتر کینگ را می باید یک مسیحی در چارچوب اندیشه و اصول کتاب‌مقدسی معرفی کرد؟

بالطبع با پرهیز از کاربرد عباراتی چون خدا از قلبها آگاه است، مسیحیان "مثبت‌اندیش" غربی شیفتۀ یک بازی کسالت‌آور و کهنه هستند و این کار بازی با احتمالات و الفاظ است. نوعی سرگرمی  که باید آن را "آموزۀ احتمالات و رستگاری" نامید. پیش فرض‌های انسانی مانند "شاید در لحظۀ قبل از مرگ او از گناهان خود توبه کرد، شاید او در لحظات پیش از مرگ در آن یک هزارم ثانیه به حقیقت راستی پی برد، و شاید ..."  گزارش‌های مشابه‌ای حول درگذشت کریستوفر هیچنز (Christopher Hitchens) نویسنده، منتقد مشهور و یکی از پیشتازان مکتب آتئیسم و خداناباوری برای مدتی پس از مرگ او نیز شیپور "خوشبینی" جامعۀ مسیحیت غرب را مشغول خود کرد. 

آیا این تلاشی ناشیانه یا از پیش تعیین‌شده برای صدور مجوزی برای تایید رهبران آیندۀ "مسیحی" در حوزۀ رهبری کلیسای ایران است؟ 

آیا کشیشان و واعظین قرار است الاهیات پروگرسیو (پیشگرا) و لیبرال را به ذهن کلیسای ایرانی القاء کنند؟

آیا رهبرانی که علیرغم داشتن اعتقاد به الاهیات غیرکتاب‌مقدسی (پروگریسیو یا پیشگرا) واجد احراز مقام رهبری در کلیسای ایرانی خواهند بود؟

آیا مقالۀ فوق تلاش در دراز کردن دست دوستی و مدارا با نوعی الاهیات جدید دارد؟ الاهیاتی که در آن مرگ، رستاخیز، و الوهیت مسیح، و تولد از باکره تنها یک اسطوره و ادعایی غیر علمی قلمداد می‌کند؟ 

در پایان، آیا کلیسای ایرانی (شما خواننده گرامی) خود را برای مسیحیتی جدید آماده می‌کنید؟ یعنی مسیحیت پیشگرا؟
  


برای آشنایی با مسیحیت پیشگرا (Progressive Christianity) به این لینک مراجعه کنید.

نکته: دانشگاه Union Theological Seminary در نیویورک (ایالات متحده)، با Union School of Theology در انگلستان کاملا متفاوت است.
  

 #نداگر