"ای حبیبان، هر روح را قبول مکنید بلکه روحها را بیازمایید که از خدا هستند یا نه. زیرا که انبیای کَذَبَه بسیار به جهان بیرون رفتهاند." (اول يوحنا ۴ : ۱)
در ۱۸ دسامبر ۲۰۱۹، حضور نابهنگام گروهی در شمال کالیفرنیا (شهر رِدینگ) توجه برخی از شبکههای خبری در ایالات متحده را به خود جلب کرد. گزارش خبرِ فوق، اشاره به جمعیتی داشت که یک صدا فریاد میزدند: "برخیز، برخیز، زنده برگرد، زنده برگرد" و این در حالی بود که گروه ارکستر کلیسای بِتِل (The Bethel Church) در آن شهر همراه با سازهای الکتریکی و پایکوبی گروهی انتظار معجزهای عظیم را داشتند- معجزهای "مشابه" (حداقل در ذهنیت آن عده) آنچه در انجیل لوقا ۸ : ۴۹ تا ۵۶ میخوانیم. معجزهای که طی آن عیسای مسیح دختر یایِرُس (رئیس کنیسه) را زنده کرد. بدن بیجان دختر بچهای دو ساله به نام آلیو هِیلینگتال (Olive Heiligenthal)، در گوشهای قرار گرفته بود. مرگ او ناشی از توقف ناگهانی سیستم تنفسی دخترک گزارش شده بود.
در واقع، گردهمایی اعضای کلیسا برای خداحافظی و درخواست آرامش روح دختر معصوم یا تسلی خانوادۀ دردمند او نبود. بلکه، ابراز ایمان برای بازگشت آلیو (Olive) کوچک به حیات بود. در همین راستا، کلیسای پنطیکاستی بِتِل اعلام کرد که اعضای کلیسا به معجزۀ رستاخیر بر طبق عهد جدید ایمان داشته و انتظار معجزۀ رستاخیر دختر معصوم را دارند. این واقعه برای اولین بار توجه نویسندۀ مقاله را به خود جلب کرد. واقعهای که مرا بیشتر برای آشنایی با این نوع تعلیم و آموزه کنجکاو کرد.
در پی این رخداد تلخ، شبان کلیسا آقای بیل جانسون اعلام کرد: "دلیل اصلی در معجزۀ رستاخیزی که عیسی انجام داد این بود که هر شخص در زمان تعیین شدۀ خدا نمیمیرد، و عیسی از آن آگاه بود." وی ادامه داد: "او تاخیری در روند کفن و دفن ایجاد کرد، وقفهای تا دیگران خواهان اقتدار خدا باشند." سخنان بیل جانسون، همواره حاوی عبارات و تعلیماتی هستند که منعکس کنندۀ نوعی ناموزونی با آموزههای کتابمقدس در آنها مشاهده میشود . بعد از کمی تحقیق پیرامون این شخص و دایرۀ خدمتی وی به وضوح ارتباط این کلیسا با افرادی خاص حس کنجکاوی در من فزونی یافت. اما، قبل از پرداختن به حقیقت پنهانی در ماورای تعلیمات این کلیسا، آنچه که برای هر خوانندهای آزردهکننده است، سرنوشت دختر زیبایی بود که برای چندین روز از دفن وی ممانعت به عمل آمده بود. آنچه که میباید انتظار میرفت (مانند هر حقیقت مسلم و مطلق دیگری) پذیرفتن و تسلیم شدن کشیش و اعضای کلیسا در برابر پدیدهای به نام قانون طبیعی بود. در خاتمه پس از چند روز آلیو به خاک سپرده شد.
اگر چه کلیسای بِتِل خود را یک کلیسای فرافرقهای معرفی می کند (nondenominational) اما، در ابتدا و ساختار اولیهاش به عنوان یک کلیسای جماعت ربانی (فرقۀ پنطیکاستی) تاسیس شد. ریچارد فلوری (Richard Flory)، نویسندۀ کتاب The Rise of Network Christianity در این کتاب پیرامون کلیسای بِتل و تعلیمات آن چنین مینویسند: "مسیحیان پنطیکاستی معتقد به کار روحالقدس در دنیای معاصر هستند و قادر به انجام معجزاتی است که به عیسی منصوب شده بود. معتقدین پنطیکاستی غالبا در دعا و در پی دریافت و تجربۀ آن معجزات هستند. اما، به ندرت تقاضای رستاخیر و بازگشت مرده به زندگی را میکنند." دکتر فلوری مدیر پژوهشیِ مرکز دین و تحقیقاتِ مدنی در دانشگاه یو اس سی (USC) در شهر لس آنجلس است. وی اظهار میکند که این سبکِ پرستش و دعا در بین مردم مللِ آفریقایی معمول است. اما، مورد فوق در ایالات متحده را منحصر بفرد مییابد. فلوری در پاسخ به ادعای جانسون ("هر شخص در زمان تعیین شدۀ خدا نمیمیرد ") می نویسد: "ادعای جانسون، ادعایی گستاخانه است، ادعایی ناموزون و مغایر با بسیاری از مسیحیان فرقۀ پنطیکاستی."
در راستای تحقیق پیرامون کلیسای بِتِل و شبکهای از خادمین پنطیکاستی و کاریزماتیک که به صورتی تنگاتنک با کشیش جانسون همکاری دارند برای نخست با جنبشی به نام "اصلاحات رسولان نو" (The New Apostolic Reformation) آشنا شدم. جنبشی که بسیاری از خادمین و مسیحیان از آن و رشد سریع (رشدی سرطانی) آن ناآگاه هستند. نام مخفف این جنبش نار ( The NAR) است. اما، به راستی جنبش رسولان نو چیست؟ اعتقاد و الاهیات این گروه بر مبنای کدامین آموزههای مسیحی است؟ هدف آنها چیست؟و چرا بیش از ۶۶ میلیون مسیحی در دام این جنبش افتاده اند؟
هنری جیمز، نویسندۀ بریتانیای-آمریکایی در نقل قولی میگوید: "برای ایجاد یک سنت کوچک، به تاریخی طولانی نیاز است." جنبش رسولان نو هم از این قاعده مستثنی نیست و این سنت جدید هم تاریخی در چنته دارد. اما، تاریخی فراموش شده از اذهان. برای شناخت بهتر این گروه باید به سال ۱۸۹۷ برگردیم. در آن سال، شخصی به نام چارلز فاکس پِرهِم (Charles F. Parham)، متدیستی که بعدها موسس و بنیانگذار فرقۀ پنطیکاست شد، پس از یک دوره بیماری و در پی آن نقاهتی غیرقابل انتظار آن را به عنوان نشانهای الهی قلمداد کرد. یک سال بعد، او متاثر از آن تجربۀ شخصی اقدام به تشکیل مدرسهای در شهر توِپِکایِ کانزاس (Topeka Kansas) کرد و آن مدرسه را مدرسۀ شفاء بِتل نامید. و سپس دو سال بعد، آموزشگاه کتاب مقدس بِتِل را تاسیس کرد. در طی جلساتی که افراد متفاوتی در آن شرکت میکردند، تمرکز اصلی را حول کتاب اعمال رسولان قرار داد. یکی از شاگردان پِرهَم، خانمی به نام اگنس آزمن (Agnes Ozman) یک متدیست اسقفی بود که وفادارانه در جلسات شرکت میکرد. کانون و تمرکز جلسات حول محور معجزات و عطایای دورۀ رسولان بود و تلاش برای تجربهای دوباره در جهت صحبت کردن به زبانها در دورۀ معاصر. در این راستا، او و شاگردانش معتقد بودند که تجربۀ کرنیلیوس در اعمال سولان ۱۰ و رویدادی که برای شاگردان یحیی در باب ۱۹ اتفاق افتاد، میباید تکرار شدنی باشد و در پی آن هفتهها در انتظار نشستند. در حوالی صبح، اولین روز سال ۱۹۰۱ آزمن از پِرهَم درخواست کرد که با گذاردن دست بر روی سر او برای صحبت به زبانها و دریافت عطیه دعا کند.
چارلز درخواست او را پذیرا شد و با نهادن دستهایش بر سر آزمن، او شروع به گفتن کلماتی کرد که صبحت به زبان ها اعلام شد. گزارش های تاریخی حاکی از زبان رسمی کشور چین کرد. اگنس آزمن و پس از او ۳۴ نفر دیگر مدعی شدند که تغییری در آنها حس شده و فرض بر این بود که تعمید روح را دریافت کردهاند. آزمن، به عنوان اولین شخصی که با زبانها صحبت کرده بود (نه یک زبان بلکه چندین زبان) فراتر از این ادعا رفت و مدعی شد که علاوه بر عطیۀ تکلم به زبانها، عطیۀ نوشتن به زبانها را نیز دریافت کرده است!
ادعایی که در آینده چالشهای فراوانی را نه تنها برای آزمن، بلکه سیستم اعتقادی و کلیسای پنطیکاستی ایجاد کرد. اعتقاد و نتیجهگیری سریعِ رهبران پنطیکاستی و مبشرین آن مبنی بر امکان رساندن پیغام انجیل به ملل مختلف (ظاهرا) و چالش یادگیری زبانی بیگانه را به صفر رسانده بود . پس بیدرنگ، مبشرین پنطیکاستی به هند، چین، و برخی از کشورهای خاور دور عزیمت کردند. پس از تماس با گروههای متفاوتی از مردم آن نواحی، آزمن و سایر گروههای مبشر با حقیقتی تلخ روبرو شدند. از آنجاییکه احدی متوجه دستنوشتههای خانم آزمن (به زبان چینی) یکی بعد از دیگری نشد. و تلخ تر آن که، سخنان و مکالمۀ زبانها برای ساکنین آن سرزمین نامفهوم بود. بخشی از تاریخ کلیسای پنطیکاستی از قرن بیستم که غالبا کمتر کسی در تاریخ کلیسای پنطیکاستی غربی یا ایرانی مایل به اشاره به آن است.
نگاهی به گذشته و به قرن بیستم در خور تامل است. قرنی که اسامی گوناگونی را به خود نسبت داد: قرن نبرد برای پایان تمام جنگها، عصر کمونیست، قرن رکود اقتصادی، قرن دیکتاتورها، قرنی که اروپا را در نبرد و شعل های جنگ بلعید، عصر نسل کشی، و عصر اتم. نامی که تمامی اسامی اخیر را در بر می گیرد به زبانی ساده "عصر هرج و مرج" بود.
در سال ۱۹۸۰، جنبشی دیگر بر مبنای جنبش خیابان آزوسا متولد شد تا هرج و مرجی نو در جهان مسیحیت بیافریند. در آن سال، جنبش موج سوم معروف به "The Third Wave Movement" وارد صحنه شد. جنبشی پنطیکاستی که لقب "Signs and Wonders Movement" را نیز به آن نسبت دادند، که شالوده و بذری مذهبی اما غیر کتاب مقدسی داشت. طراح و مبتکر این جنبش یکی از اساتید دانشکدۀ الاهیات فولر Fuller Seminary به نام آقای چارلز پیتر وَگنِر "Charles Peter Wagner" بود. او اعتقاد خود را در قالب یک جمله بدین شکل توصیف میکند: "امروز، ما در بحبوحۀ یکی از مهمترین لحظات تاریخ جهان زندگی میکنیم، برههای از زمان که در تاریخ کلیسا تا کنون هرگز ثبت نشده است. مایلم آن را 'عصر حواریون ثانوی' بنامم."
در پی شروع این جنبش، در کلیسا وین یارد "The Vineyard Church" متاثر از تعلیمات وَگنِر، جان ویمبر، و مایک بِکِل (موسس آی هاپ، International House of Prayer ) و برخی دیگر، تفکری نو را در بین اعضای کلیساهای پنطیکاستی و کاریزماتیک رونق دادند. اما، وَگنر تلاش داشت این حرکت جدید (نئوکرزماتیک) را از جنبش پنطیکاستی مجزا نگاه دارد. در ابتدای این مقاله اشارهای به نقل قول معروف هنری جیمز شد، "برای ایجاد یک سُنت کوچک، به تاریخی طولانی نیاز است." دکتر سی پیتر وَگنر نیز برای ساخت این سُنت جدید نیاز به زمان داشت و آن زمان مستعد سال ۲۰۰۱ بود. در بخش بعدی این مقاله با حقایق نو و عجیبی آشنا خواهیم شد.
#نداگر
#جنبش_رسولان_نو
#بدعت
گروهی متشکل از اعضای سابق فعال در کلیسای انجیلی مشایخی ایران که بعد از مهاجرت به غرب با رصد روایت حاکم بر آموزهها و تعالیم کلیسای پروتستان فارسیزبان خارج از ایران، درصدد برآمدند تا با ارائه مطالب، نوشتهها اعم از نگارش یا ترجمه و تعالیم مبتنی بر کتابمقدس بستری را فراهم کنند تا نقشی هدایتگر و اصلاحگرانه برای کلیسای امروز و آینده در دنیای فارسیزبان باشند ...