اخیراً ، پستی با هشتگِ "#مسیحیان و روز جهانی شعر" بر روی صفحۀ شبکۀ اجتماعی سازمان "ماده 18" ظاهر شد. شرحِ پست، عبارت زیر را نمایش می دهد :
"در روز جهانی شعر نگاهی داریم به چند شخصیت مسیحی و اشعاری که درباره آنها سروده شده است، از دکتر جردن، بانی دبیرستان البرز که ملک الشعرای بهار برایش شعری سروده در مورد بهرام دهقانی تفتی، از نخستین قربانیان مسیحیت ستیزی پس از انقلاب و میسیونری که «شهید آمریکایی» مشروطه لقب گرفت."
روز جهانی شعر
آب و گِل چون از دَمِ عیسی چرید بال و پَر بگشاد مرغی شد پرید
برای اقلیتی از مسیحیان ایرانی پستِ فوق در دو زمینه رسانای پیامی نادرست است. اما، پیش از پرداختن به مقولۀ فوق نخست باید پذیرفت که استفاده از واژۀ "اقلیت" برای کلیسای ایرانی (مسیحیان راستین) نگران کننده باشد. چرا که امروزه اکثریت اعضای کلیسای ایرانی نسبت به هر گونه آموزه، هر گونه سرود مذهبی (نباید در این جا حتی از عبارت «سرود کلیسایی» استفاده شود) سر خم می کنند. پذیرش، باور، اطاعت چشم بسته و فقدان استدلال پیرامون هر نوع آموزه کلیسای ایرانی را از شکل و ساختار کلیسایی (بدن مسیح) مجزاء کرده است. از موعظه های غیرکتاب مقدسی چون "خداوند، بدون شما قادر به خداوندی نیست" در کلیسای پنطیکاستی کانادا (وونکور)، تا آموزه های تلویزیونی در لس آنجلس مانند "مسیح، مخلوقی بود، که خداوند شد،" تا موزیک های (موزیک هایی با تِمِ بندری و تفریح بخش) عجیب و غیرمسیحی چون "دورت بگردم، مسیح!" گویای طیف عجیب و غیر کتاب مقدسی اذهانی ناآشنا با اصول و حقایق ایمان مسیحی هستند. اذهان و تعالیمی که در دو دهۀ اخیر مسیر تفکر و اعتقادی برخی از نوکیشان و کلوپ بزرگ مذهبیِ ساکنِ غرب (به اشتباه کلیسا خوانده شده) را جهت داده است.
معضل و عامل پنهانی چیست؟
در پست مادۀ 18، نویسنده دو نکتۀ مهم منطبق با ایمان مسیحی را نادیده گرفته است. (1) کاربرد، القاء و انعکاس تفکری اسلامی، استخراج شده از کتب منحرف ناسیتک (گنوسیسم یا Gnostic) به منظور معرفی مسیحی که با شخصِ مسیح در کتاب مقدس تناقض دارد. (2) اشاره نادرست به مقام شهیدِ مسیحی در قالب یک قربانی!
در مصرع دوم از بیت فوق عبارتِ «بال و پَر بگشاد مرغی شد پرید» را می خوانیم. مصرعی که برداشته از قرآن، سورۀ المائده آیۀ 110 است. لازم به توضیح است که نویسندۀ این بخش از کتاب قرآن خود از منبعی انسانی به نام سری کتب نعج حمادی «Nag Hammadi» استفاده کرده است. از آن جایی که تعداد قابل توجهی از کشیشان و شبانان ایرانی فاقد هر گونه آشنایی با تاریخ کلیسا هستند. باید اشاره ای مختصر به تاریخ کلیسا داشت. پیش از اعتراض خواننده یا متهم نمودن نویسنده به تلخ گویی و سایر نظرات محتمل باید اضافه کرد که جملۀ اخیر از روی غرض نبوده بلکه تنها بر اساس یک حقیقت (تلخ) و تجربه های مکرر از سوی این گروه از خادمین جدید است. مشاهدۀ گفتمان برخی از شبانان محلی، کشیشان تلویزیونی و رهبران مسیحی مدرن ایرانی (علیرغم پیشوند زیبای دکتر) در شبکه های اجتماعی باید هر شخص معترضی را به سکوت دعوت کرده باشد. این جماعت بی اطلاع از الاهیات مسیحی و ناآشنا با پدران کلیسا در سال های اخیر القاب زیادی را به خداوند ما عیسای مسیح تعمیم داده اند:
(1) برخی او را فردی یهودی دانسته اند که بعدها به مقام الهی نائل گشت.
(2) برخی او را عیسای تاریخی معرفی کردند که در دوران کودکی از ماموریت و نقشۀ خدای پدر بی خبر بوده است.
(3) برخی او را فردی یهودی معرفی می کنند که ناخواسته و نادانسته تحت تصاحب روح (روحی کیهانی) در آمد.
(3) و اکنون در قالب شعر فارسی، خدای مسیحیت را تلویحاً خدایی منطبق و همگون با تعاریف قرآنی و تفکرات ناستیک معرفی می کنند.
پس نویسنده (مانند هر مسیحی دیگر) کاملا در قبال این پست و حرکت ناآگاهانه وظیفۀ دفاع از ایمان مسیحی را دارد. باید یادآوری کرد که این مقاله در صدد اتهام زدن به شخص یا گروهی نیست. بلکه، هدف غائی آن روشن گری اذهان ایمانداران ایرانی خصوصا جماعت نوکیش است. برای نویسنده احساسات و جریجه شدن غرور احدی مهم نیست، بلکه سرنوشتِ ایمانی و آموزۀ کلیسایِ ایران در وطن و خارج از کشور اولویت نخست را دارد، چرا که ضوابط مسیحی بر روابط انسانی ارجحیت دارند. در دو دهۀ گذشته، از یک سو با ورود و فزونی یافتن شبانان و معلمین الاهیاتی، معضلات زیادی در بین مسیحیان و ساختار گروه های مسیحی ایرانی سیر رشد کلیسایی را تحت تاثیر قرار داده اند. از سوی دیگر، در پرتو انحراف عمیقِ کلیسایِ غرب و جامعۀ منحط غربی در اروپا، ایالات متحده و کانادا باید شاهد تحریف در کلام، تغییر در آموزه های مسیحی، انحراف در دیدگاه ها، گزاف گویی سخنوران، و تقلید از فلسفه های شرقی و غربی و سایر ادیان باشیم که بی تردید تاثیرات مستقیم و جانبی آن بر مسیحیان ایرانی ساکن غرب را حتمی خواهد کرد.
امید نویسنده این است تا نویسندۀ پست مادۀ 18 و دوستانی که این پست را تایید کرده اند با توجه به موقیعت ایمانی خود و مورد قیاس قرار دادن اعتقادات حاضر خود با اصول بنیادی کلیسای مسیح از تایید و تعمیم دادن مفاهیم منحرف و بدعتی (ناستیک) در کلیسای فارسی زبان جلوگیری کنند. چرا که بسیاری از مسیحیان کم تجربه( پشتوانۀ اسلامی یا غیر اسلامی) آن را به عنوان یک حقیقت و نُرم پذیرا خواهند شد.
کتب ناسیتک یا گنوسیسم
در اواخر قرن اول میلادی، با گسترش فلسفه و تفکر یونانی (ناستیک) در منطقۀ مدیترانه بسیاری نادانسته با مسیحیتی آشنا شدند که با تفکر و فرهنگ ناستیک عجین شده بود. بالطبع، آن تفکر، آموزه های جدید زیادی را به ارمغان آورد. اما، عمده ترین تعلیم این تفکر رد ذات انسانی و انکار مجسم عیسای مسیح بود. در پاسخ به این بدعت و تغییر در پیام انجیل یوحنای رسول نوشت: "به این، روح خدا را میشناسیم، هر روحی که به عیسی مسیح مجسّمشده اقرار نماید از خداست، و هر روحی که عیسی مسیح مجسّمشده را انکار کند، از خدا نیست. و این است روح دجّال که شنیدهاید که او میآید و الآن هم در جهان است." (اول یوحنا 4 : 2 تا 3)
جای تردید نیست که همۀ ما امروزه در جوامعی زندگی می کنیم که کثرت گرایی دینی (Pluralism) بخش ناگسستنی تعلیمات، مباحث و تفکرات پیرامون ما است. یکی از اساتید انگلیسی زبان در کتابی تحت عنوان ، نوشت: "انجیل، خبر رویدادی است که اتفاق افتاده است. چالشِ اعلام خبر خوش انجیل در یک جامعۀ کثرت گرا در ناپدید شدن آن در اقیانوسی از اطلاعات است، یعنی ابراز یک عقیده در میان میلیون ها نظر دیگر. برای یک جامعه با تفکر کثرت گرایی، انجیل نمی تواند تنها حقیقت عینی باشد چرا که حقایق دیگری وجود دارند. محتمل است که آن حقیقت برای شما قابل قبول باشد، اما، نمی تواند برای همه صدق کند. بالطبع، ادعا مبنی بر اینکه خبر انجیل برای همگان صدق پذیر است، صرفاً از شما یک شخصیتِ متکبر را منعکس می کند پس تنها به عنوان یک نظر در میان نظرات زیادی دیگر قابل مطرح است."
پولس رسول نیز در ساله به کشیش جوانی به نام تیموتاؤس نوشت: "ای تیموتاؤس، تو آن امانت را محفوظ دار و از بیهودهگوییهای حرام و از مباحثات معرفت دروغ اعراض نما، که بعضی چون ادّعای آن کردند از ایمان منحرف گشتند. فیض با تو باد. آمین." محتمل است در کلیسای محلی که تیموتاوس شبان آن بود بسیاری به کلام راستین پولس و تیموتاوس گوش فرا داده باشند. اما، این بیهوده گویی ها گریبانگیر بسیاری از مسیحیان ساده لوح در گذشته شد و جماعت بزرگی از کسانی که خود را مسیحی قلمداد می کردند متاثر و معتقد با این اعتقاد جهان را ترک کردند. تاثیر و مقاومت این تفکر بیمارگونۀ ناستیکی به قدری بود که قرن ها بعد بخشی از این تفکرات (برای مثال، معجزۀ تبدیل ظاهر یهودا به عیسای مسیح) در قرآن نیز وارد شدند. (نک، سورۀ النساء، سورۀ ۴ - آیات ۱۵۷ الی ۱۵۸).
عقاید ناستیک و عرفانی مانند را می توان در ادیان و فرهنگ امروزی هنوز یافت. به زبان ساده تر، باید پذیرفت که این بدعت هیچگاه از ساختار مذهب انسانی رخت نخواهد بست. شاید جذابیت و علل ماندگار بودن آن پیرامون توجیه دوگانۀ آن برای مسئلۀ خیر و شر است. جذابیتی که بسیار از اقوام و فرهنگ ها گرایشی قوی و ذاتی نسب به آن دارند. امروزه این تفکرات نه تنها به قدرت و قوت خویش، بلکه در شکل و فرم های متفاوت در تعلیمات شرقی و غربی پنهان هستند.
چندین دلیل برای رد اعتقادات و الاهیات ناستیک عبارتند از: (1) دوگانگی ماده و روح (Dualism) است، طبق این تفکر جهان ماده و آنچه از جهان پیرامون است خارج از علاقه و توجه خداوند است پس باید تنها در قلمرو روح و آنچه ماوارای ماده است اندیشید. عدم توجه به حوزۀ ماده در راستای تاریخ به شکل و گونه های متفاوت گزارش شده اند. برخی از تشکیل خانواده دوری جستند، برخی (راهب های قرون وسطی) فاقد هر گونه رغبتی برای رسیدگی و طهارت بدن خود داشتند. برخی دیگر، گناهان مادی را در دید خداوند بی اهمیت می شمردند.
(2) گنوسی ها (یا ناستیک ها) مدعی عطیۀ درک و دانش هستند. این دانشِ والا آنان را به «حقیقتی والاتر» نائل ساخته یا می سازد. دانشی و حکمتی که مختص گروه خاصی است و شامل همگان نمی شود. پس، اکثریت باید به فرمان، حکمت، و ارادۀ گروهی اقلیت سر تعظیم خم کنند. نمونه هایی از آن را می توان در گروه های مسیحی و مسیحی نما یافت. همۀ ما کم و بیش با این گونه ناهنجاری مذهبی آشنایی داریم:
- قرائت، درک و تفسیر کتاب مقدس تنها توسط گروهی از روحانیان.
- درکِ آینده و راهنمایی افراد (در حوزۀ شغلی، تصمیمات فردی و شخصی مانند تحصیلات، ازدواج، مهاجرت و غیره). امروزه نمونه های زیادی از این نوع اعتقاد و رفتار در شاخه هایِ تندروِ پنطیکاستی ایرانی و غیر ایرانی نظیر (The New Apostolic Reformation، معروف به NAR) و کرزمات وجود دارند. به این مفهوم برخی از رهبران تحت عنوان شبان، نبی، نبیه، رسول عضو، یا اعضای کلیسا را در تصمیم های مالی، اقتصادی، ازدواج، تحصیلات باید رهبری (به عبارتی، کنترل) کنند. اعتقاد بر این است که خداوند عطیۀ خاصی (دانش اسرار روحانی Gnosis) به افرادی خاص در جماعت مذهبی آنان ارزانی کرده است و اعضای کلیسا می باید برای تصمیمات زندگی به آن اقلیت برای چاره یابی اقتداء کنند. در یکی از شاخه های پنطیکاست ایالات متحده گروه نار (The NAR) که بیش از شش میلیون پیرو دارد چنین روش و سبکی را پیروی می کنند. در بطن این نوع تفکر، تلاش ایجاد یک حکومت مذهبی (حکومت الهی، Theocracy) در کلیسا، شهر، کشور و جهان هدف غائی محسوب می شود.
(3) اعتقاد ناستیک از دوگانگی در مورد روح و ماده حمایت می کند. عارفان معتقدند که ماده ذاتاً شر است و روح خوب است. در نتیجه این پیشفرض، گنوسیها معتقدند هر کاری که در بدن انجام میشود، حتی بزرگترین گناه، معنایی ندارد زیرا زندگی واقعی فقط در قلمرو روح وجود دارد. گنوسی ها ادعا می کنند که دارای دانشی والا هستند، «حقیقت والاتر» که فقط برای عده ای معدود شناخته شده است.
بخش هایی از قرآن کریم برداشته شده از کتب ناستیک هستند که امروز در قالب نعج حمادی در حوزۀ آکادمیک (برخی از دانشکده های معتبر) مورد مطالعه قرار می گیرند. این کتب به هیچوچه الهامی نبوده و در قرن دوم و سوم میلادی نوشته شده اند. مرجع اصلی این تفکر که در دین اسلام و مسلمانان ریشه دوانده از کتاب جعلی انجیل توما (Infancy Gospel of Thomas) است. قرن ها بعد با درج آن در قرآن به متون اسلامی پیوست. در بخشی از سورۀ المائده 110 می خوانیم:
إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا ۖ وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ ۖ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي ۖ وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ ﴿١١٠﴾
خدا به عيسي بن مريم گفت : نعمتي را که به تو و مادرت ارزاني داشته ، ام ياد کن ، آن زمان که به روح القدس ياريت کردم تا تو چه در گهواره و چه در بزرگسالي سخن گويي ، و به تو کتاب و حکمت و تورات و انجيل آموختم و آنگاه که به امر من از گل چيزي چون پرنده ساختي و در آن دميدي و به امر من پرنده اي شد و کور مادرزاد و پيسي گرفته را به فرمان من شفا دادي ومردگان را به فرمان من از گور بيرون آوردي و چون بااين دلايل روشن نزد بني اسرائيل آمدي ،
مرجع:
قرآن کریم، سوره المائدة (5) آیه 110
اگر در دفاع از پست مادۀ 18 گزینۀ بومی گرایی (Contextuality) را یکی از دلایل برای اشاره به آموزه های اسلامی و قرآنی در نظر بگیریم، به زبان ساده تر، بگوییم استفاده از مطالب و مفاهیم اسلامی نوکیشان ایرانی را در القاء پیام یاری می کند پس مرتکب خطای بزرگتری شده ایم. بومی گرایی یکی از ابزاری است که در سالیان اخیر در غرب ابداع شده است. این روش به موازات با کتاب مقدس با اطلاعات و مرجع های خارجی تلاش دارد تا مفاهیم کتاب مقدس را برای جامعۀ امروزی (در تعریف اولیه جامعۀ غربی) همگون سازد. در این پروسه پارامتر های زبانی، اجتماعی، فرهنگی و عقیدتی روز باید با آموزه های الاهیاتی ترکیب شوند. این پروسه منجر به باوری می شود که عملا با باورهای کتاب مقدسی تضاد یا تفاوت دارد. برخی از پیروان این تفکر امروز به نتیجه رسیده اند که در ارائه و معرفی حقیقت تاثیر فرهنگی و تاریخی یک قوم باعث معرفی انجیل دیگری می شود.
نتیجه گیری
انتساب عمل فوق (ساخت پرنده ای گِلی توسط عیسی و دم حیات بخش عیسی (روح حیات) در پیکر بی جان آن) کذبی است که به مسیح عیسی قابل اطلاق نیست. این ادعا در تضاد کامل با آموزه های کتاب مقدس (تنها مرجع قابل قبول) است. نباید فراموش کرد که فعل و اعمالِ عیسای مسیح چون قول وی برای ما ایمانداران تنها برهان قابل اعتبار است. این انتساب کذب (مبتنی بر سورۀ مائده) مصداق نسبت دادن دروغ به مسیح است. تعداد زیادی از رهبران، کشیشان، و معلمین جدید ایرانی فاقد هر گونه آشنایی با تاریخ کلیسا و عقاید ناستیک هستند. این فقدان آگاهی کلیسا و مسیحیان ایرانی را دچار سرنوشت نامیمونی خواهد کرد . ناشایستگی و عدم ارائۀ آموزه های بنیادی کتاب مقدس کلیسای امروزی ایرانی ساکن غرب را تبدیل به پیکره ای ناتوان کرده است. به گونه ای که آیندگان بهای گزافی را خواهند پرداخت، مشابه با آنچه امروز در در جهان غرب شاهد هستیم.
مسیحیت ایرانی امروز در یک جمله خلاصه می شود: ادای توبه و دعای تشریفاتیِ نجات، تکرار مکرر واژه های تعریف نشده (آمین، هللویا) که جای صلوات و الله اکبر گذشته را به خود گرفته اند، و مشغول ساختن ایمانداران با پدیده های قرن بیست پنطیکاست: شفاء، آزادی، اخراج ارواح یا دیوهای موروثی از نفرین نسلِ های پیشین، و صحبت به زبانِ فرشتگان. امروزه، یک نوکیش ایرانی عملا با آموزه های بنیادی کتاب مقدس، تاریخ کلیسا و نحوۀ یک زندگی مقدس غریبه است.
در خاتمه، یک شهید مسیحی، یک قربانی محسوب نمی شود. در اعمال رسولان 7 : 56، استیفان رو به جمعیت حاضر می گوید، "اینک، آسمان را گشاده، و پسر انسان را به دست راست خدا ایستاده میبینم." یک قربانی قادر به دیدن آسمان و پسر انسان نیست! دفاع از شأن و مقام شهید مسیحی برای من حداقل کاری بود که می بایست به گونه ای ابراز می داشتم. رابطۀ نزدیک و دوستی پدر من با شهید کشیش ارسطو و اسقف دهقان دنیای کودکی و نوجوانی مرا متاثر ساخته بود و مقام آن عزیزان والاتر از یک قربانی است. کلیسای قدیم و راستین ایرانی آن عزیزان، برادر هایک، میکائیلیان، دیباج، سودمند، روانبخش، و سایرین را قربانیان یک رژیم نمی شمرد. کلیسای ایرانی ساکن غرب هر روز برای من بیگانه تر جلوه می دهد.
#نداگر
#ناستیک
#تفکر_اسلامی
#ماده18
#ماده_18
#بی_پاسخ_مانند_همیشه