پلاگیوس (Pelagius) راهب انگلیسی که در قرن چهار و پنجم (۳۵۰ تا ۴۲۵ میلادی ) می زیسته است. شهرت  او در جدیت و ابقاء یک زندگی مقدس و مومنانه سبب شهرت وی در روم شد. غیرت وی در عبادتِ رهبانی زبانزد عام و خاص شد به طوری که در مدتی هواداران مذهبی وی او را به عنوان یک مرجع الاهیاتی پذیرا شدند. بعدها او الاهیات پلاگیونیسم (Pelagianism) را ابداع و اشاعه داد.

بنا به تفسیر و درک این راهب سقوطِ آدم و حوا (پیدایش 3) فاقد هر گونه تاثیر بر سرشت و ذات نسل های آتی بشر بود. او برای توجیه فرضیۀ فوق توضیح داد که خداوند هر نَفس (جان) را مستقل از هر انسان دیگر خلق می کند، پس هر نَفس (انسان) در هنگام تولد فارغ از گناه و شرارت است. به عبارتی، شالوده و اساس ذاتی هر انسان مبرا از گناه است. در این راستا، تعلیم او  در دعوت به زندگی مقدس با چالش های گوناگونی روبر گشت، چرا که بسیاری پیرامون خطاء و گناهان روزمره با اشاره به ذات انسانی خود توانایی ایستادگی در مقابل وسوسه و گناه را ممکن نمی دیدند.  در پاسخ به این چالش، پلاچیوس مقولۀ "ارادۀ آزاد" (Free Will) را مطرح کرد. طبق آموزۀ وی، "گناه یا نیکویی، نتیجۀ عمل کرد وجدان انسان (Conscience) مبتنی بر ارادۀ آزاد انسان است. یعنی ارادۀ آزادی که ما را در انتخاب نوع و نحوۀ زندگی (پاک یا شریرانه) یاری می کند." 

پلاگیوس و آگوستین دو چهره و شخصیت بارز (با اعتقادات متضاد) در دوران کلیسای اولیه بودند که پیرامون ماهیتِ "ارادۀ انسان" و ماهیتِ "فیض خداوند" بعد از سقوط آدم و حوا  در کاربرد ایمان مناظره می کرده اند.  از نقطه نظر پلاگیوس "فیض خداوند" ممکن است بشر را برای درک زندگی مقدس آگاهی بخشد اما بشر کاملا با ارادۀ آزاد و اقتدار شخص قادر به اطاعت و پیروی از دستورات خداوند است. در یکی از کتب تفسیریش، او در باب رسالۀ پولس به رومیان در رابطه با (رومیان 5 : 12)،  چنین می نویسد: "در این آیه، عبارت «از آنجا که همه گناه کردند»، ارتباطی با ذات انسان ندارد، بلکه منظور ارتکاب گناه از روی تقلید است." این نوع برخورد و تفکر پیرامون ذات انسانی شباهت نزدیکی با تفکر و برداشت فیلسوف فرانسوی ژان ژاک روسو (۱۷۱۲ تا ۱۷۷۸) دارد.

روسو همواره از این عقیده پشتبیانی می کرد که انسان ذاتا موجود نیکویی است. او معتقد بود بشر سرشت نیکو و پاکی دارد. اما، آنچه که باعث انحراف و فساد وی می شود "تمدن" (Civlization) است.  تنها تفاوت عمده بین پلاگیوس و روسو در این بود که پلاگیوس انسان را در ابتدا به ساکن "طبیعی و دست نخورده" (نه شریر و نه نیکو) و روسو ذات انسانی را از ابتدا "نیکو" تصور می کرد. 

در مقابل، آگوستین معتقد بود که گناه نسل بشری را کاملا و مطلقا تحت تاثیر قرار داده است و این معضل شامل هر انسانی (بدون تفاوت) می باشد. "زیرا همه گناه کرده‌اند واز جلال خدا قاصر می‌باشند،" (رومیان ۳ : ۲۳). آگوستین در رد تعلیم پلاگیوس پیرامون فیض، آن را منوط به روشنگری و عنصری برای آگاهی بشر نمی دانست. بلکه، تعلیم می داد که فیضِ خداوند ارادۀ انسان را از گناه آزاد ساخته تا انسان بار دگر توانایی ابراز محبت به خداوند را  بازیابد. فیضی که نه تنها محبت نسب به خداوند، بلکه امکان اطاعت از خداوند را مقدور می سازد

در مقاله ای جداگانه به این مناظره از تاریخ کلیسا خواهیم پرداخت. در پایان باید افزود، ادیانی چون اسلام و یهود به موازات این گونه تفکر الاهیاتی  تعلیم مشابه ای را مطرح می کنند.  بالطبع، منظور از جملۀ اخیر ادعا بر تقلید یهود یا اسلام از الاهیات پلاگیونیسم نیست بلکه هدف اشاره به این حقیقت است که طبقِ شریعت اسلامی گناه و سقوط بشری (آموزۀ گناه) ذات بشری را متاثر نساخت و هر انسان با رعایت موازین دینی و کردار نیکو قادر به کسب رضایت خداوند و رستگاری است.

 

#اراده_آزاد_انسانی

#پلاگیونیسم 

#پلاگیوس

#Pelagianism