بخش نخست

مقدمه

در سیر تاریخ بشر، سرنوشت بسیاری از جوامع با باور و تاثیر پذیری از فرضیات ذهنی، گزارشات و تفاسیر (برخی از روی ناآگاهی، یا از روی کذب) دستخوش تغییرات بنیادی قرار گرفته اند. تغییراتی که سرنوشت و بهروزی یک جامعه را دچار مصیبت کرده. در عصر حاضر نیز ما تجارب گوناگونی را در ابعادی متفاوت مشاهده می کنیم. در تاریخ معاصر کشور ما نیز به مراتب رویدادهای تاریخی زیادی رخ داده است. رویکردها و اتفاقاتی که ملت ما را به سوی دوگانگی و کژفکری سوق داد. آن دوگانگی که منجر به غلبۀ طبقه ای بر دیگر طبقات شد. دوگانگی واژۀ غریبی در قاموس تاریخ کلیسا نیستند. چه بسا که امروزه در حوزۀ کلیسای پروتستان ایرانی (در غرب)، انگیزه های نادرست (جریانات نامربوط سیاسی و نژادی) در شرف انحراف و تغییر جوهر و سیمای کلیسای ایرانی هستند. انگیزه ای که از یک سو، تلاش در کسب جلب اذهان نسل جوان و استفاده از آزادی خواهی قشر جوان را دارد و از سویی دیگر، ادامه به تکدی از منابع و حمایت مالی غرب را دارد. این نیروی کاذب ولی قدرتمند کلیسا را به سوی تجزیه سوق خواهد داد. کلیسای پروتستان ایرانی، کلیسای دیربازی که به مدت بیش از یک قرن با اعتقادی ساده، اما پرستشی نظام یافته، و رهبرانی اکثرا متفق و تابع شورایی مدون، امروز در شرف تبدیل و تقسیم به شعبات مستقل سازمانی است.  آنچه که مشهود است و تنها گذر زمان پرده از سیمای ناهمگون و کریه آن بر خواهد برداشت.  

 

"از عدم‌ مشورت‌، تدبیرها باطل‌ می‌شود، امااز كثرت‌ مشورت‌دهندگان‌ برقرار می‌ماند." (امثال سلیمان ۱۵ : ۲۲)

 

هدف از این مقاله

کتاب جامعه در عهد عتیق، کتابی قابل تعمق است. مضمون کتابِ جامعه، بر ضرورت ترس انسان از خداوند تاکید دارد. آنچه که امروز به ندرت در سازمان های غیر انتفاعی مسیحی و کلیسای امروزی (از جمله ایرانی) به آن اشاره می شود. از جمله ویژگی های نویسندۀ کتاب جامعه، نصایح و اخطار صریح به خوانندگان است.  شیوه و رویکرد سلیمان در تضاد با سخنوران جامعۀ مسیحی (چه در قالب سازمان، یا کلیسا) به دور و عاری از سالوس گری است. بالطبع، درک حقیقت نیز بدور از درد و محنت نیست.  به همین دلیل، سلیمان برای اطمینان از درک خواننده از پنهان سازی دوری می جوید و می نویسد:

"زیرا كه‌ در كثرت‌ حكمت‌ كثرت‌ غم‌ است‌ و هر كه‌ عِلم‌ را بیفزاید، حزن‌ را می‌افزاید. (جامعه ۱ : ۱۸).

 

در سال های اخیر، گزارشات و تفاسیر نو و غریبی در بطنِ کلیسایِ ایرانی ساکن غرب رواج یافته است، ادعایی که غالبا به شکل جسته و گریخته از لبان برخی واعظین جدید (تلویزیونی، کانال های شبکه اجتماعی) شنیده می شود و آن تفسیری نادرست پیرامون بخشی از کتاب ارمیاء نبی باب 49 است. باور ساده لوحانه ای که در صورت نپرداختن به خاستگاه نادرست آن، این فرضیه کذب را تبدیل به یک مکاشفۀ خاصِ نژادی در کلیسای ایرانی خواهد کرد. اختراعی نو، همگام و برنامه ریزی شده با ناآرامی های اخیر در ایران، به عبارتی ابداع و نوآوری جدیدی همگام با پیشگوئی های وامانده و ناکام برخی از واعظین و کشیشان پنطیکاست ایرانی در اروپا و آرزومند ساکن ایالات متحده که قویا نیاز به روشنگری دارند. 

حدت و انحرف این بازی ناشیانه (و کودکانه) آن قدر فزونی یافته که مهمانان سیاسی و هنری به دعوت کشیشان مجازی در استودیو (یا کلیسای کرایه ای) شرکت می جویند. این مهمانان سکولار و بیگانه با متون کتاب مقدس نوایمانان امروزی را با  "اپوزیسیون"، "قدرت تاریکی"، و "اقتصاد ایران" آشنا می کنند. تاثیر بیمارگونۀ این تعلیم، خصوصا در یک سال اخیر (در زمان نگارش این مقاله) به قدری فزونی یافته است که شبان در تناقضِ کامل با تاریخ و آموزه های کتاب مقدسی رو به جماعتی ناآشنا می گوید، "در عهد عتیق هر واژۀ یا نام اسرائیل را با نام ایران جایگزین کنید!" 

پولس رسول در واپسین سال های عمر خود گوشزد لازمه را به کلیسا کرد، او در نامه اش به یک کشیش جوان اینگونه نوشت، "به کلام موعظه کنی و در فرصت و غیر فرصت مواظب باشی و تنبیه و توبیخ و نصیحت نمایی، با کمال تحمّل و تعلیم. زیرا ایّامی می‌آید که تعلیم صحیح را متحمّل نخواهند شد، بلکه برحسب شهوات خود خارش گوشها داشته، معلّمان را بر خود فراهم خواهند آورد،  و گوشهای خود را از راستی برگردانیده، به سوی افسانه‌ها خواهند گرایید." (دوم تیموتاوس 4 : 2 تا 4). در تناقض کامل با این تعلیم، غالب کشیشان ایرانی قادر به هیچیک از موازین فوق نیستند، و تنها رل و نقش یک دوست متظاهر و مهربان را نقش آفرین هستند. تظاهری برخاسته از ترس انگشت نما، تندرو، و متعصب خوانده شدن.  (حزقیال ۱۳ : ۲۲ تا ۲۳)

مقالۀ حاضر، به هیچ وجه تلاشی برای تغییر فکر و رای مخترعین این تئوری، گویندگان،  سوداگران، و باورمندان این تفسیر مدرن (Eisegesis) را ندارد، "چرا که کج را، راست نتوان کرد، و ناقص را، به شمار نتوان آورد" (جامعه ۱ : ۱۵)

 

ارمیاء ۴۹ دستاویزی نو

ارمیای نبی، با هدایت روح خداوند می نویسد:

 

"و خداوند می‌گوید: من‌ كرسی‌ خود را در عیلام‌ برپا خواهم‌ نمود و پادشاه‌ و سروران‌ را از آنجا نابود خواهم‌ ساخت‌.  لیكن‌ خداوند می‌گوید: «در ایام‌ آخر اسیران‌ عیلام‌ را باز خواهم‌ آورد.»"

 

نویسنده پیش از پرداختن به این مقاله، علیرغم مخالفت شخصی با پیشگوئی و نظریۀ فوق، و بنا به مسئولیت و وظیفه برای احتراز از هر گونه تمایل درونی و ذهنی مقولۀ مورد بحث (یعنی تاریخ، هویت، و پیشگوئی عیلام/ایلام) را با برخی از اساتید معتبر مراکز آکادمیک و دانشگاهی (مراکز سکولار از لحاظ تاریخی و اساتید مسیحی از نقطه نظر الاهیاتی و Exegetical) در نیویورک و کالیفرنیا به اشتراک گذاشته است. امید شخصی نویسنده ایجاد روشنگری در بازار پر آشوب سوداگران مذهب جدید مسیحیت پروتستان ساکن غرب است. سوداگرانی که در گذشته نام و اعتباری در کلیسای عزیز ایران زمین نداشته و ندارند.  

 

"اما خداوند به سموئیل گفت: «به چهره اش و بلندی قامتش نظر منما زیرا او را رد كرده ام، چونكه خداوند مثل انسان نمی نگرد، زیرا كه انسان به ظاهر می نگرد و خداوند به دل می نگرد.»" (اول سموئیل 16 : 7) 

 

نخست، لازم به توضیح است که شرط ادب نویسنده را ملزم به قدردانی از آقای دکتر دَنیِل پاتس (Daniel Potts) استاد و باستان شناسِ خاورِ نزدیک (متخصص ایران شناسی، بین النهرین و خلیج فارس)  و از بابت به اشتراک گذاردن نتیجۀ تحقیقات پیرو تمدن عیلام (ایلام) و سرزمین پارس (ایران) و پاسخ دادن به برخی از پرسش های نویسنده می نماید. همچنین، با تشکر و قدردانی از  آقای دکتر تیموتی فینلی (Timothy Finlay) استاد عهد عتیق و نقش ایشان در یاری و آموزش نویسندۀ این مقاله، از جمله نقدِ متنِ(Textual Criticism) کتاب ارمیایِ نبی و حمایت بی دریغ ایشان. 

 

تمدن و سرزمین عیلام (ایلام) کجاست؟

ارتباط تمدن عیلام (ایلام) با ایران امروزی چیست؟ 

آیا ارتباطی نژادی بین ساکنان گذشتۀ عیلام (ایلام) با ما ایرانیان وجود دارد؟

 

برای پاسخ به این پرسش ها با هم نگاهی به گذشتۀ تاریخ عیلام بیاندازیم.

 

مروری بر تاریخ عیلام

برای پاسخ به پرسش های فوق، شرط منطق و برهان نخست در آشنایی با تمدن عیلام است. بسیاری علیرغم اشاره، و تاکید بر پیشگویی، و تفسیر پیرامون ارمیاء 49 حتی با تاریخ و خاستگاه این تمدن آشنا نیستند. عیلام (עֵילַם) یک پادشاهی کهن در خاور نزدیک، در بخشی از آن چه که امروز ایران خوانده می شود بوده است. قدمت تمدن عیلام به پیش از دو هزار سال پیش از میلاد بر میگردد. تمدنی به قدمت بیش از 4000 سال، تمدنی که در رقابت مداوم با حکومت های زمان در بین النهرین بوده است. پادشاهی عیلام تاثیر قابل توجهی بر همسایگان خود داشت. آثار باستانی و لوح های باقی مانده از آن گذشتۀ دور گویای این است که تمدن عیلام، سومریان، اکادادیان، بابلی ها، و امپراطوری آشور تاثیرات متقابل بر یکدیگر داشته اند. عطف به اطلاعات مندرج در منابع بین النهرین، از اواسط هزارۀ سوم پیش از میلاد تا ظهور کوروش کبیر(۵۳۹ قبل از میلاد)، از سرزمینی که امروز ایران خوانده می شود تحت عنوان سرزمین عیلام یاد شده است. عیلام محل زندگی گروه های مختلفی بود که غالبا هدف تجاوز نیروهای ساکن در منطقۀ بین النهرین بودند. پایان سرنوشت ساکنین عیلام با حملۀ پادشاهی آشور و فتح شوش در قرن هفتم پیش از میلاد (Schroeder ۱۹۲۵; König ۱۹۳۸) و سپس استیلای امپراتوری هخامنشی صورت گرفت. در ضمن، یکی دیگر از اسناد و مدارک امروزی وجود نام عیلام در اسناد و مدارک کلیسای نستوری است.

نام کشور عیلام در اسناد بازمانده از کاتبانِ بین النهرین اشاره به قدمت و موقعیت این کشور کهن و اشاره به ساکنان بخش بالای کوهستان زاگرس و پیرامون آن دارد. تمدنی که در اواسط هزارۀ سوم پیش از میلاد پایه گذاری شده بود. این فاصلۀ زمانی و تاریخ بسیار دور گویای منحصر بودن و عدم ارتباط آن تمدن با ایران امروزی و حکومت های پارس کهن چه از نقطه نظر نژادی و تاریخی را دارد

قدمت و فاصلۀ زمانی این کشور (غیر پارسی) را حتی می توان در رویۀ نوشتاری و کاربردی نام آن تمدن یافت. برای نگاشتن نامِ عیلام از حروف و علائم سامری استفاده شده است. در زبان سومری از علامت NIM (بلند) و غالبا در زبان اَکد از علامت KI (زمین) برای ارجاع به عیلام استفاده شده است. به عبارتی، در زبان اَکِد elammatum یا "زمین عیلام " معرفی شده است. برای آشنایی بیشتر با علامت و خطوط میخی مربوطه و واژگان مورد بحث به جدول مربوطه به ترتیب به صفحات 385 و 80 (آخرین سطر جدول در هر صفحه) مراجعه شود. تا قرن 18 قبل از میلاد، ساکنان آن، نام آن سرزمین را هَلتَمتی (Ha(l)tamti) می خواندند، تشکیل یافته از هَل (زمین، hal) و تَمت (خدای فیض بخش، tamt)  که مفهوم "سرزمین خدایان یا سرزمین خدایان مهربان) را می رساند. از این سبب به نظر می آید که نام فوق لقبی تفویض شده است که بعدها به آن نسبت داده شد، سرزمینی که مملو از نژاد های گوناگون بوده است.  مرزهای این تمدن در طول تاریخ همواره در شرف تغییر بوده است. اما، مرکزیت آن در جنوبِ غربی ایران امروزی در بخش فوقانی خلیج فارس قرار داشته است. بطور "تقریبی" می توان استان فارس امروزی را تصور کرد. پایتخت عیلام کهن شهر اَنشان (یا انزان) بود.

برای درک و آشنایی هر چه بیشتر از ساکنان این سرزمین ناآشنا با فرهنگ ایرانی باید به کتاب مقدس مراجعه کنیم. در کتاب پیدایش باب 22، می خوانیم، "پسران‌ سام‌: عیلام‌ و آشور و اَرْفَكْشاد و لُود و اَرام‌." (پیدایش 22 : 10) بودند. داستان مهاجرت و زندگی ابراهیم تا حدی روشنایی بر این قضیه می افکند. این رویداد تاریخی و ضبط شده در کتاب مقدس ما را با یکی از پادشاهان عیلام به نام كدُرلاعُمر آشنا می کند. "و واقع‌ شد در ایام‌ امرافل‌، مَلِك‌ شنعار، و اریوك‌، مَلِك‌اَلاّسار، و كدُرلاعُمر، مَلِك‌ عیلام‌، و تدعال‌، ملك‌ امّت‌ها، كه‌ ایشان‌ با بارع‌، مَلِك‌ سَدُوم‌، و برشاع‌ ملك‌ عموره‌، و شِناب‌، ملك‌ ادمه‌، و شَمئیبَر، ملك‌ صبوئیم‌، و ملك‌ بالع‌ كه‌ صوغر باشد، جنگ‌ كردند. این‌ همه‌ در وادی‌ سَدّیم‌ كه‌ بحرالمِلْح‌ باشد، با هم‌ پیوستند." (پیدایش 14 : 1).

كدُرلاعُمر (כְּדָרְלָעֹ֫מֶר) پادشاه عیلام، پادشاهان کشورهای اطراف با خود به اتحاد در فرا خوانده بود.  اتحادی که سایر پادشاهان را ملزم و موظف به پرداخت خراج به مدت 12 سال کرده بود. (نک، پیدایش 14 : 4). در سال سیزده ام،  اتحادِ سیاسی ممالک مربوطه طی شورشی دچار وقفه گردید. وقفه ای که در پایان به شکست آنان منجر شد. در این خلال آن کشمکش بود که کدرلاعمر به دو شهر صدوم و عموره یورش کرده و برادر زادۀ ابراهیم (لوط) را در بین اسیران جنگی به اسارت برد (پیدایش 14 : 4، پیدایش 14 : 6 تا 7). اما، لوط با مداخۀ ابراهیم بعدها رهایی یافت. (پیدایش 14 : 13 تا 16).

نام كدُرلاعُمر از دو کلمه عیلامی تشکیل شده است. (1) کَدُور (به معنی محافظ) و (2) لاعُمر (نام یکی از خدایان تمدن عیلام)، هر دو کلمه از واژگان تائید و ذکر شده نه تنها اسامی پارسی نیستند، بلکه عیلامی هستند. برای مطالعۀ بیشتر به کتاب  "Genesis, Critically and Exegetically Expounded"  (جلد دوم) به قلم دکتر آگوست دیلمن و کتاب "The Archaeology of Elam" به قلم دکتر دانیال پاتس مراجعه شود. در صورت علاقه، لطفا با نداگر تماس گرفته تا کتاب اخیر را در فورمت PDF در اختیار علاقمندان قرار دهیم.)

لازم به توضیح است که جبهۀ  لیبرال و سکولار غرب با دیدی تردید آموز به وقایع فوق نظر داشت. تا اینکه در قرن 19،  کشفیات و نمایش سه لوحۀ سنگی بازیافت شده (از امپراتوری اکد)  در موزۀ بریتانیا بازتابی از وقایع توصیف شده در پیدایش 14 را مجددا ترسیم کردند. مندرجات سه لوح مذکور وجود و سرزمین گشایی آن پادشاه و شخص كدُرلاعُمر  (Chedorlaomer) را تایید کردند. سه لوح مورد بحث معروف به “Spartoli Tablets”، که به نام "لوح كدُرلاعُمر" نیز ملقب هستند، مورد تایید خاورشناسان متعددی از جمله اساتید بزرگی چون دکتر ویلیام آلبرایت (William F. Albright) قرار گرفتند. بازیافت مدارک و شواهد دیگری منجر به شناسایی و تایید چهل پادشاه عیلامی گشت که در بین سال های 2100 و 1100 قبل از میلاد حکومت کرده بودند.  

كدُرلاعُمر یکی از شخصیت های مورد علاقۀ آلبرایت بود. بعدها با مطالعۀ دست نوشتجات و لوح های آشوری وی موفق به کشف اطلاعاتی پیرامون این پادشاه عیلامی شد که طی حملاتی به سرزمین بین النهرین (شهرهای اَکد Accad و نیپور Nippur) معبدهای آنان را با خاک یکسان کرد. به عبارتی تاریخ تمدن عیلام فاقد هر گونه پیوند و ارتباطی با تمدن پارس و آنچه که امروز ایران خوانده می شود است. علیرغم عدم وجود هر گونه شواهد تاریخی (نژادی، ملی و قومی) با کشور ما ایران، هنوز برخی از واعظین و کشیشان با  اشاره به ارمیاء 49 : 38،  تلاشی واهی برای اشاعۀ تفسیر نادرستی از متن اخیر دارند که در بخش دوم با رویکردی تفسیری (Exegetical) به خطا و علت آن خواهیم پرداخت. 

تمدن عیلام یکی از قدرت های برتر در دوران کهن در منطقۀ خاور نزدیک (Near East) بود. قدرت و توانانی سیاسی و نظامی آن تمدن ماورای مرزهای کشور بود به گونه ای که بسیاری در غرب منطقه با نفوذ و توانایی آن آشنا بودند. کتاب مقدس بیش از 59 بار به عیلام اشاره دارد، اشاره به عیلام در دو بخش قابل تقسیم است: (1) نام اسطوره یا شخص است (نک، پیدایش 10 : 22)  (2) نام مکان و گروه نژادی (نک، پیدایش 14 : 1). همچنین آیاتی مانند عزرا 2 : 7، اول تواریخ 8 : 24، اشعیاء 11 : 11، دانیال 8 : 2 نیز به نام عیلام اشاره کرده اند.

 

لوح ملل

فصل 10 از کتاب پیدایش معروف به لوحِ ملل، اسامی بنیان گذاران هفتاد ملل را در شکل و فرم یک شجره نامه ترسیم کرده است. نَسَب نامۀ ملل از نوح تا پسران وی مشتق شده اند. "این‌ است‌ پیدایش‌ پسران‌ نوح‌، سام‌ و حام‌ و یافث‌. و از ایشان‌ بعد از طوفان‌ پسران‌ متولد شدند." (پیدایش 10 : 1). بیست و شش فرزند از سام، سی فرزند از حام، و چهارده فرزند از صلب هستند. آیۀ 32 در همین باب، به ما یادآوری می کند، "اینانند قبایل‌ پسران‌ نوح‌، برحسب‌ پیدایش‌ ایشان‌ در امّت‌های‌ خود كه‌ از ایشان‌ امّت‌های‌ جهان‌، بعد از طوفان‌ منشعب‌ شدند." (پیدایش 10 : 32).  این بخش از کتاب پیدایش به روشنی به نسل ها مشتق شده از فرزندان نوح دارد، نسل هایی که پس از طوفان بر روی زمین منتشر شدند. به استناد دکتر پاتس، طبق لوح ملل در کتاب پیدایش، عیلام پسر سام بود، اما، زبان عیلامی ها، نه تنها در فهرست زبان های سامی، بلکه در جرگۀ زبان پارسی نیز قرار نمی گیرد. زبان عیلامی ها فاقد هر گونه ارتباط با زبان های زندۀ امروزی و معاصر است. در این راستا، دیوید مک آلپین فرضیه ای را تحت عنوان Hypothesis of David W. McAlpin را مطرح کرده است که زبان تمدن عیلام را مربوط به زبان براهویی (Brahui) می داند. زبانی که در بخشی از منطقۀ بلوچستان پاکستان تکلم می شود. منطقه ای که فاقد هر گونه پیشگویی بوده است. حتی اثبات این فرضیه روزنه ای از امید برای  معدود افرادی که تاکید بر ارتباط عیلام به ایران هستند را ممکن نمی کند.  دکتر پاتس وجود چنین سردرگمی را در رایج و غالب بودن زبان اکدی (Akkadian) در منطقۀ شوش و به شکل گسترده تری در خوزستان آن زمان (در اواخر هزارۀ سوم و دوم پیش از میلاد) می داند. در این بازۀ زمانی تاثیر و سایۀ پرتوان سیاست بین النهرین این تصور را به برخی داد که زبان عیلام، یک زبان سامی بوده است. پس تفاوت نژادی از یک سو و اختلاف بارز زبان محاوره بین ساکنان عیلام و ساکنان آتی بعد از حملۀ هخامنشی (پارسیان)  هر گونه ارتباط و تفسیر عیلام (ایلام) امروزی را قویا رد می کند.

 

کتاب مقدس و عیلام

کتاب پیدایش، اشعیاء، ارمیاء، و حزقیالِ نبی اشاره به ماهیت جنگجویانۀ ساکنین عیلام دارند، از ابتدای تاریخ زندگی ابراهیم تا دوران بنای اولین هیکل (975 قبل از میلاد) ، عیلام همواره در نقش یک نیروی متخاصم و تجاوزگر معرفی شده است. به طوری که سمبل ساکنان این سرزمین و دولت آن کمان (bow) بود از آن جایی که چابک ترین و تیر اندازان به ارتش عیلام تعلق داشتند. (نک، صفحۀ 203، The Elamite Babylonian Frontier in the Neo-Elamite Period). برای نمونه، عیلام راهبر و یکی از نیروهای متخاصم در برخورد و شکست پادشاهان کنعان بود. چیرگی عیلام تنها محدود به پادشاهان کنعان نبود، بلکه در نبرد با کشور مصر و بابل مدارک زیادی را از خود به جا گذاشته اند. پیشگویی های متعددی در اخطار به یهودا در کتاب مقدس (اشعیاء 22 : 6، ارمیاء 25 : 25)  همچنین اشاره به شرکت عیلامیان در تجاوز و ویرانی یهودا دارد. دکتر پیتر دوبوسکی (Peter Dubovský) استاد الهیات از انستیتوی پانیفیکال (Pontifical Biblical Institute) در بخشی از کتاب جهان عیلامیان (The Elamite World) می نویسد، "نویسندگان کتاب مقدس یک پیام دو پهلو را منعکس می کنند." پیامی در قالب پرسشی بدیعی به ساکنان یهودا (جنوبِ اسرائیل) ابلاغ شد، "اگر قوای عیلام قادر به شکست کنعانِ متحد، مصر و بابل شدند، آیا یهودا (منطقۀ کوهستانی جنوب اسرائیل) قادر به مقاومت و توقف تجاوز عیلام خواهد بود؟" 

علیرغم دوران درخشان عیلام، ارمیای نبی پایان دوران درخشان آن تمدن را پیشگویی کرد و آن پیشگویی فقط یکی از پیشگویی های متعدد و تهدید آمیزی بود که خداوند از زبان ارمیاء به بابل، مصر، آشور، موآب، و سایرین به بشر ناباور زمان اعلام کرد. در خلاصه، کتاب مقدس دو شکل دوگانه از عیلام را ترسیم می کند.: (1) عیلامِ مخرب (پیدایش 14، اشعیاء 21 : 2، 22 : 6، ارمیاء 25 : 5، حزقیال 32 : 24)، و  (2) عیلام تخریب شده (ارمیاء 49 : 34 تا 39).  

تاریخ شناسان یکی از فاکتورهای ظهور و بر روی قدرت آمدن پارسیان در غرب ایران را  تهاجم مداوم آشوری ها به عیلام در قرن هفتم قبل از میلاد می دانند که منجر به تضعیف عیلامی ها شد. اما، باید تاکید کرد که چنین حملاتی عیلام را نابود نکرد. همچنین باید افزود که سقوط عیلام به معنای محو شدن کامل زبان عیلامی نشد، در حقیقت بعد از آنکه کوروش کبیر انشان (انزان) را به عنوان پایتخت جدید خود انتخاب کرد، زبان ایلامی برای دوران متمادی زینت بخش کتیبه های هخامنشی شد. برای مثال، کتیبه و متون یافت شده در تخت جمشید حاکی از رویدادهای گوناگون سیاسی و  مذهبی آن زمان هستند،  کتیبه هایی که اشاره به تلاش فرمانروایان عیلامی در قیام و براندازی حکومت پارس را داشته اند. همچنین، ادامۀ سنت پرستش خدایان عیلام در شهرهای تحت کنترل پارسیان که اشاره به تداوم و ادامۀ سنن و فرهنگ آنان در مناطق جنوب غربی ایران تا سال های متمادی پس از قدرت گیری کوروش می کنند.

 

نتیجه 

طیف گستردۀ شواهد تاریخی، تحقیقات اخیر باستانی شناسی، نبود پیوندی نژادی، حتی فقدان ارتباط زبانی و لسانی، فرهنگی، و سُنن تمدن پارس با تمدن کهن عیلام (ایلام) گویای حقیقتی انکارناپذیر است. "عیلام (ایلام)، ایران امروزی نیست"، مگر ابزاری برای یک گروه (سوادگر مذهبی) که همواره در تاریخ دوهزار سالۀ کلیسا حضور داشته و دارند.  اگر حقایق ملموس و روشن ما را به تفکر دوباره پیرامون این فرضیۀ مدرن (عیلام) ملزم و متقاعد نمی کند، پس باید پذیرفت که نومیدی، یاس، و خجلت سرنوشت باورمندان آن تجربه خواهد بود. عمق و وسعت این شرمساری تنها محدود به وسعت ذهنی مدعیان آن نمی شود.

پیشگویی فوق، فارغ از مرزهای ذهنی مدعیان و باورمندان آن است. ادعایی فراتر از تخیلات و خواسته های شخصی و وعده ای القاء شده به جماعت بزرگی (نه در پشت درب های بسته) که تاریخ آیندۀ کلیسای ایران مدعیان و باورمندان آن را مسئول خواهد دانست. اصرار و پر و بال بخشیدن به این فرضیۀ ابداعی و نادرست ماورای تراکنش های مالی، و کنترل اذهان افراد منجر به تولد بیمارگونۀ کلیسای جدیدی در بین ایرانیان خواهد شد، یعنی کلیسایی غیرمسیحی و نژادگرا (Mono-ethnic Church). هدف و آرمان چنین کلیسایی، تمرکز بر نیازهای نژادی و جماعتی معین و خاص است.  اما، پیام خداوند این بود، "پس رفته، همهٔ امّت ها را شاگرد سازید و ایشان را به اسمِ اب و ابن و روح‌القدس تعمید دهید." (متی 28 : 19).  کلیسای مدرن ایرانی تا به امروز در بشارت و خدمتِ  سایر ملل و اجرای وظیفۀ کتاب مقدسی خود موفق نبوده است. پذیرش و پرداختن به این فرضیه تنها ما را تبدیل به یک جماعت راکد و مردۀ مذهبی خواهد کرد.


در خاتمه، عهدعتیق حاوی اطلاعات زیادی پیرو شخصیت و زندگی ارمیاء بیش از هر نبی دیگر است. از دیدگاه یهودیان، نه تنها ارمیاء منفورترین مرد زمان محسوب می شد، بلکه یوشیا پادشاه اسرائیل نیز از او متنفر بود. یکی از دلایل تنفر تمام قوم از ارمیاء مخالفت او با نبی های متعدد در اسرائیل بود که مورد لطف و علاقۀ مردم و پادشاه بودند.  "امری‌ عجیب‌ و هولناك‌ در زمین‌ واقع‌ شده‌ است‌. انبیا به‌ دروغ‌ نبوّت‌ می‌كنند و كاهنان‌ به‌ واسطه‌ ایشان‌ حكمرانی‌ می‌نمایند و قوم‌ من‌ این‌ حالت‌ را دوست‌ می‌دارند و شما در آخر این‌ چه‌ خواهید كرد؟"  (ارمیاء 5 : 30 تا 31) آنچه که دامنگیر کلیسای ایرانی شده است و بی بهاء نخواهد بود.

 

#پیشگویی_ایلام | #اعیلام | #عیلام

#نداگر