(بخش نخست)

 

مقدمه

در شهریور ماه سال ۱۴۰۲ (سال جاری، در زمان نگارش متن حاضر) خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) مقاله ای را با عنوان "بحران زن غربی در بستر تمدن روم و کتاب مقدس،" به قلم خانم زینب نجیب (کارشناس فلسفه و دین) را برای مطالعۀ عموم بر تارنمای رسمی خود انتشار داد. مقاله ای با ساختاری ضعیف، اما آمیخته به تعصب که در بخش های متعددی نگارنده بدون رعایت اصول نوشتاری، بی وقفه و بدون هر گونه ارجاع به منابع مربوطه اتهامات عدیده ای را به ایمان یهود و مسیحی نسبت می دهد. 

غالبا، آن چه که نویسندۀ حاضر را تا کنون از پاسخ به اینگونه مقالات باز داشته است، رویکرد و برخورد غالب نویسندگان مسلمان با آموزه و باورهای های غیراسلامی است که یدِ طولای آنان در مغالطه برای بسیاری تازگی ندارد.  حدت و وسعت این نوع قلم پردازی حتی برای اذهان بیگانه و خوانندگان غیرایرانی نیز دیگر امری روشن و شناخته شده است. اما، وزن و ثقل اتهامات وارده (به قلم خانم نجیب) به کتاب مقدس بدونِ کوچکترین اشاره به کتب و آیات کتاب مقدس از یک سو، و عدم آشنایی ایشان (در مقام کارشناسی فلسفۀ دین) با مفاهیم ایمان یهود و مسیحیت از سوی دیگر، نویسنده را بر آن داشت تا اظهارات ایشان را به نشانۀ دعوت و درخواستی برای پاسخ به اطلاعات کم ژرف ایشان تلقی کند. 

فیلسوف و الاهیدان شهیر قرن بیست، دکتر فرانسیس شِیفِر (Francis Schaeffer)، در کتاب خود تحت عنوان "چگونه باید زندگی کنیم؟ ظهور و زوال اندیشه و فرهنگ غربی" می نویسد، "در بطن تاریخ و فرهنگ، همواره جریان پویایی در حرکت است. جریان پویایی که برخاسته از اندیشۀ انسان است.  اندیشه ای منحصر به فرد که در راستای گذر زمان تعیین کنندۀ عقاید، رفتار و  اعمال هر فرد می گردد، روندی که ماهیت اخلاقیات را رقم می زند.  این حقیقت در مقیاس بزرگتری (چون جامعه) تعیین کنندۀ طیف وسیعی از مسیر سیاسی جامعه تا ابعاد زندگی شخصی اعضای آن جامعه را شکل می بخشد. پیامد این جریان (سیر تفکری) از طریق انگشتان (قلم) و زبان (گفتار) هر فرد به جامعۀ جهانی منتقل می یابد."

اندیشه و قلمِ خانم نجیب نیز پژواکِ آن اندیشۀ اسلامی است. اندیشه، عقیده، و نوشتاری که ماهیت اخلاقیات جامعۀ اسلامی را انعکاس می دهد. بازتابی که محدود به جامعۀ مسلمان ایرانی نیست، بلکه تلاش به رخنه در حوزۀ غیراسلامی را نیز دارد که می باید آن را تلاشی موفقیت آمیز قلمداد کرد. در این راستا، قلم ایشان تابع الگوی تفکرات یک مسلمان معتقد و اصیل است. الگویی سرچشمه گرفته از تاریخ و جهان بینی دین اسلام که به منظور بسط و اشاعۀ ماهیت خود نیاز به استفاده از منابع غیر اسلامی را طالب است. بهره جویی از منابع و ماخذ مسیحی و غالبا غیرمسیحی که رنگ و لعاب مسیحیت را داشته اند. برای روشن کردن مقولۀ مورد بحث به دو مثال تاریخی در الاهیات اسلامی اشاره کنیم:

۱- برداشت اساتید اسلامی از منابع راستین مسیحی اما انعکاس تفسیر ناصحیح که منجر به نتیجه گیری نادرست گردیده است. برای مثال، درک نادرست از آموزۀ تثلیث اقدس و انگاشتن مریم به عنوان شخص سوم آموزۀ تثلیث اقدس که برای قرون متمادی که طی آن مسلمانان را در انتساب شرک (زبانی)  به مسیحیان محق نشان داده است. این تصور و فرض اشتباه منجر به نگارش متن ذیل شد:

 

"وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ یَـٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَـٰهَیۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَـٰنَكَ مَا یَكُونُ لِیۤ أَنۡ أَقُولَ مَا لَیۡسَ لِی بِحَقٍّۚ إِن كُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِی وَلَاۤ أَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِكَۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّـٰمُ ٱلۡغُیُوبِ"  (سورۀ المائده ۵:۱۱۶)

 

"و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود اى عيسى پسر مريم آيا تو به مردم گفتى من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد گفت منزهى تو مرا نزيبد كه [در باره خويشتن] چيزى را كه حق من نيست بگويم اگر آن را گفته بودم قطعا آن را مى‏ دانستى آنچه در نفس من است تو مى‏ دانى و آنچه در ذات توست من نمى‏ دانم چرا كه تو خود داناى رازهاى نهانى (۱۱۶)" (ترجمۀ فولادوند)

 

۲- برداشت اساتید مسلمان از منابع غیر کتاب مقدسی و بدعتی، به عبارتی رونوشت برداری از متون تاریخی، دخل و تصرف در آنان، رویکردی مغالطه آمیز برای القای آموزه های اسلام در قبال سایر ادیان از جمله الگوی های معمول در رویکرد مسلمانان است.  برای نمونه، استفاده و کاربرد از متون گنوسی (یا اگناستیک، فرقه ای گمراه و مطرود در که قرون دوم و سوم پس از میلاد قدم به حصۀ وجود گذاشت - Gnosticism) و تصدیق آن توسط مسلمانان و بازتاب آن به عنوان پیام اسلامی یکی دیگر از سبک های معمول در تاریخ است. 

این الگوی اخیر نیز در نگارش خانم نجیب به روشنی هویدا است. به عبارتی، اتهام به ایمان غیراسلامی (یهود، در این حوزه) و انتساب چهره ای غیر انسانی به مردان و ایمان یهود که در نوع و ماهیت خود یک سفسطۀ روشن ( مغلطه توسل به ریشه‌ها ،Genetic Fallacy) است. خطائی معمول که امروزه ابزاری در دستان گروه های چپ و ووک (Woke) به منظور حمله و بی اعتباری سازی ایمان مسیحی در غرب معمول گشته است. نویسنده، خانم نجیب پس از ارائۀ تفسیری کم مایه از اعتقادات یهود بار دیگر، نگاهی کاملا مشابه را به کلیسا و آموزه های مسیحی تعمیم می دهد که در بخش دوم این مقاله به آن خواهیم پرداخت.

پیرامون برداشت مسلمانان از منابع غیر مسیحی می توان به استفادۀ آنان از تعالیم ناستیک (گنوسی)  تحت عنوان "انجیل برنابا"، "انجیل پطرس" و برخی دیگر اشاره کرد. سوءاستفادۀ جهان اسلام از این منابع در قرآن و رسالات، و تعالیم اسلامی از یک سو و تاکید نویسندۀ مسلمان از سوی دیگر از مفاهیم بنیادی اسلامی (مبتنی بر اناجیل ناستیک و غیر مسیحی قرن دوم و سوم) منجر به تناقضی بزرگ می شود. چرا که در مخیله و اعتقاد نویسندگان این اناجیلِ جدید (غیر الهامی) و مورد تایید اسلام، زن لیاقت و شایستگی رستگاری و نجات را ندارد. پس از مرور مقالۀ ایرنا، هر کارشناس علوم الهی آشنا با کتب نعج حمادی  (The Nag Hammadi Library) قویا متوجۀ فقدان آشنایی کارشناسِ مرکزِ خبررسانی ایرنا با عقاید ناستیک و نگارندگان آنچه "انجیل برنابا و پطرس" هستند خواهد شد.  

نویسندۀ ناشناس در انجیل توما ناستیک (۱۱۴) چنین می نویسند:  "شمعون پطرس به آنها گفت: «مریم ما را رها کنید، زیرا زنان شایسته زندگی نیستند.»" آنچه که اساتید کهن اسلامی از منابع ناستیک به عنوان بخشی از اعتقادات و نظرات خود پیرامون مسیحیت و امروز برای بی اعتبار ساختن انجیل عیسای مسیح مورد استفاده قرار می دهند. ماورای عمق تضاد، برخی از این متون در قرآن مورد ذکر هستند. اگر چه نویسندۀ "بحران زن غربی در بستر تمدن روم و کتاب مقدس" از ایرنا تلاش خاصی در اشاره به مقوله های بحث‌انگیز دارد، اما ایشان از پرداختن به جزئیات قویا طفره می جوید، آنچه که جستار فوق را در دیدگان هر کارشناس علم الهی نامتعارف می سازد، در دو گزینه قابل بررسی است: 

(۱) اشاره به مقوله ای جنجال برانگیز به منظور ایجاد و تشدید تحریک احساسات خوانندگان (خصوصا زنان) و اکثریتی که با الاهیات، فرهنگ، تاریخ و ادبیات یهود آشنا نیستند، یعنی مغالطۀ توسل به احساسات، (Appeal to emotion fallacy). 

(۲) فقدان شواهد و عدم ارجاع به مناجات یهود در تورات (یا سایر کتب عهد عتیق) یکی از ضعف های بارز در مقاله ایرنا است که در چند سطر ذیل به آن پرداخته شده است.

خانم نجیب در راستای انتقاد به ایمان و اعتقاد چنین گزارش میدهد:  "یکی از مناجات‌های مردان یهود در عهد عتیق این است که «خدا را شکر که زن آفریده نشده‌ایم»، دستورات دینی بیشتر برای مردان نگاشته شده و این دستورات برای مردان امتیاز است که البته این امتیاز از زنان سلب شده است."

در مقالۀ فوق، ایشان با استناد به فرومایه بودن مقام زن از نقطه نظر یهود و مسیحیت،  مسیحیت را در راس آن ناعدالتی مورد انتقاد قرار می دهد. در  بخشی از نقد ایرنا می خوانیم، "آنها بر اساس توهمات خود دعا و مناجاتی نیز ترسیم کرده‌اند. بنابراین کتاب مقدس و کلیسا و در یک کلام، مسیحیت، خود از بازیگران اصلی بحران‌ها هستند." در خاتمه، نویسنده به منظور نجاتِ زنان در سطح جامعۀ جهانی (غیر اسلامی) از نقطه نظر حفظ حقوق و اختیارات زن، اسلام را الگوی مناسب، بی نظیر و تکامل یافته ای معرفی می کند. در استدلال متقابل، این مقاله و مقالۀ دوم (در باب ارزش زن در عهد جدید) به کژفکری و ناآشنایی خانم نجیب پیرامون دو مفهوم کاملا مجزا  (۱) مفهوم زن مسیحی، (۲) ماهیت زن غربی خواهیم پرداخت. 

امروزه در برهه ای از زمان زیست می کنیم که گرایش و جنبش چپ تمامی ابعاد زندگی بشری را تحت الشعاع قرار داده است. اشاعه و القاء اندیشۀ چپ (Left-wing politics) در اذهان چند نسل اخیر (خصوصا در غرب) آیندۀ مبهم آن را به مراتب تاریک تر جلوه گر ساخته است. اندیشه ای بیمار که تلاش در بسط تئوری های خود به منظور استیلا بر قدرت و کنترل جامعۀ معاصر را دارد و آن به مفهومِ استیلا یافتن و تحمیل آرزو و آرمان های اندیشۀ منحرف چپ در تمام زوایای زندگی بشری  است که از دید بسیاری پنهان مانده است. مرد به ضد زن، و زن در آرزوی استیلا و کنترل بر مرد (پیدایش ۳ : ۱۶)، سیاه به ضد سفید، و نژادی به ضد نژادی دیگر، همچنین تعریف نو و غریبه ای از مفهوم خانواده و ازدواج، سوءاستفاده از مفاهیم مذهبی و علمی برای تعریف و ساخت فرهنگی جدید اما الم و دردی که جهان غرب را بر روی زانو خواهد آورد. بستری آلوده برای سوءاستفاده و تعدی توسط ملل و قطب هایی که آرزوی نابودی جهان غرب را دارند.

پس هدف از مقالۀ در دست دفاع از ارزش زن در عهد عتیق و ایمان یهود است. این مقاله به هیچوچه تلاش و گرایشی به دفاع از تمدن حاضر غرب و ماهیت سکولار، و ضد خدایی آن را ندارد. اما، از آنجایی که محتملا برخی از خوانندگان با برخی از مفاهیم ناآشنا هستند شرط عقل  نویسندۀ حاضر را ملزم به توضیح چند سطر زیر می کند:

اصطلاح یا واژۀ پسا-مسیحیت (Post-Christianity) باید تا امروز برای خوانندگان واژه ای آشنا باشد. پسا یا مؤخر به معنای بعد و پس است. اصطلاح "پسا-مسیحیت"  اشاره به فرهنگ های مدرن غربی دارد، بخشی از تاریخ معاصر که در آن آموزه و اندیشۀ مسیحی مورد تایید یا پذیرش نیست، اما، ظاهرا برخی از نویسندگان ایرنا هنوز با این حقیقت آشنایی ندارند. اما، منظور از این واژه چیست؟  

یک جامعۀ پسا-مسیحی ممکن است از نقطه نظر تاریخی دارای خاستگاهی در عقاید و آموزه های مسیحی باشد اما، چنین جامعه ای (غرب معاصر)  اقتدار ایمان مسیحی (کتاب مقدس و تفکر سیستماتیک آن) را  قویا مردود و نفی می کند. بالطبع، انکار عدم آشنایی یا رد این مقوله آسان نیست زیرا که دورۀ تفکر و حکومت پسا-مسیحی در قرن ۲۰ و در اواسط دهۀ ۳۰ آغاز شد (از ۹۰ سال گذشته)، بنابراین اتهام به مسیحیت و کلیسای مسیح با اشاره به اخلاقیات جوامع غربی گویای دو حقیقت تلخ است:

(۱) کوتاهی نویسنده در ناآشنایی با حقایق تاریخ تمدن بشری، آن هم تاریخ معاصر.

(۲) فقدان صداقت روشنفکری (Intellectual Honesty) از سوی اتهام زننده که قضاوت آن را به عهدۀ خوانندۀ این مقاله می سپاریم. 

به زبان ساده، هر گاه صحبت از "پسا-مسیحیت" می شود منظور حکومت و اندیشۀ حاکم بر جامعه ای است که در آن  آموزه های یهود-مسیحی ( Judeo-Christian Worldview) دیگر شالوده ای در چارچوب اخلاقیات، فرهنگ، و جهان بینی محسوب نمی شوند. اندیشه و آن پروسۀ تصمیم گیری در چارچوب اخلاقیات، فرهنگ که در قرون گذشته از مسیحیت متاثر بوده است، امروز در جامعۀ غربی قویا نادر و عموما مورد ستیز قرار دارد. در واقع، جهان بیمار غرب امروزی، هر روز گام های سریع تری در تضاد و به منظور دوری جستن از ارزش و اخلاقیات مسیحی را  بر می دارد، اما، دانسته و نادانسته اساتید و نویسندگان اسلام گرا تصویر دیگری را به خوانندگان خود انعکاس می دهند، عملا، آن چه که مقالۀ مورد بحث (ایرنا) تکرار کرده است.

 

ارزش زن از دیدگاه ایمان یهود

شرط عقل در استدلال هر نوع جهانبینی در شناخت و بازنگری گذشته است. بی تردید تاریخ یکی از ابزار اساسی در شناخت هویت و ماهیت اولیه یک جنبش می باشد. برای درک ارزش زن عهد عتیق، (شالودۀ ایمان مسیحی و جهان بینی یهود-مسیحی) مروری کوتاه و مختصر بر مفاهیم زن در عهد عتیق داشته باشیم. یک از نمایه های منحصر به فرد کتاب مقدس در ارزش و جایگاهی است که به زن منسوب شده است.  اما، کارشناس دین و مذهب، خانم نجیب در رد کلام خداوند به قلم خود چنین می نویسد، "کتاب مقدس جایگاه زن را جایگاه دست دومی می‌داند؛ او را خلق شده از دنده‌ مرد می‌پندارد؛ نه خلقی مستقل برای او قائل است نه حقوق و مالکیتی."  آیا گفتار ایشان برخاسته از درکی صحیح  از واژگان عبری است؟ و دیدگاه یک یهود راستین یا یک مسیحی آگاه پیرامون فرآیند خلقت زن چیست؟ 

در پیدایش می خوانیم، "و خداوند آن‌ دنده‌ را كه‌ از آدم‌ گرفته‌ بود، زنی‌ بنا كرد و وی‌ را به‌ نزد آدم‌ آورد. و آدم‌ گفت‌: «همانا اینست‌ استخوانی‌ از استخوانهایم‌ و گوشتی‌ از گوشتم‌، از این‌ سبب‌ "نسا" نامیده‌ شود زیرا كه‌ از انسان‌ گرفته‌ شد.»" (پیدایش ۲ : ۲۳). کتاب پیدایش از همان ابتدا با اشاره به حوا، او را مادر جمیع‌ِ زندگان‌ معرفی می کند. (پیدایش ۳ : ۲۰). در حوزۀ خلقت انسان، آفرینشِ حوا نقطۀ عطف قلمداد می شود. حوا آخرین مخلوق فراخوانده شده به صحنۀ تکمیل شدۀ حیات بود. حوا در کاملیتِ خلقت قدم به صحنۀ وجود گذاشت. حوا برخلاف آدم از خاک ساخته نشد، بلکه در نهایت دقت و ظرافت از دنده، یعنی بافت زندۀ آدم به دست های خداوند ساخته شد. صرف نظر از ناتوانی نویسندۀ ایرنا  از درک جزئیات آفرینشِ زن، باید اذعان کرد که اگر رویکرد نویسندۀ فوق غایت ناآشنایی با متنِ کتاب مقدس نباشد، پس باید پذیرفت که ایشان از کم ترین تلاشی برای تحلیل و مشاهدۀ متن دریغ کرده است.

پس اگر آدم از خاک سرشته شد، حوا (زن) نیز از بافت زندۀ مرد آفریده شد. آدم پالایش خاک، و  زن جلال آن پالایش در دستان قدوس خداوند بود. اگر خلقتِ آدم والاترین بخش آفرینش بود، خلقت حوا (زن)  جلال آن آفرینش بود (اول قرنتیان ۱۱ : ۷). متن اخیر، آموزۀ مهم تری را  پیرامون زن به ما یادآوری می کند یعنی ارادۀ خداوند در اتحاد یک مرد و یک زن از بدو خلقت که در جوامع اسلامی در قالب چندهمسری و سکولار غرب در قالب خیانت برخی از زوج ها مشهود است. چرا که آفریدگار چندین مخلوق مونث را برای آدم نیافرید. برای درک آموزه های مسیحی پیرامون جایگاه زن، باید رویکرد مناسب و عادلانه ای را به دور از پیش فرضیات و احساسات اتخاذ کرد. ضعف و خطای رویکرد به منظور آشنایی با جایگاه زن در دین یهود توسط خانم نجیب، چالشی برخاسته از خطای بررسی متن کتاب مقدس و مطالعه نادرست، متاثر از پیش فرض های شخصی ایشان که چشم انداز نامطلوبی را در ذهن وی و سرانجام خوانندگان خود بازتاب می کند.

بنابر این، در این مقطع،  باید مروری بر متون کتاب مقدس را با هم داشته باشیم. در چارچوب کتاب مقدس، والدین سمبل و نشانۀ اقتدار خداوند در رابطه با فرزندان هستند. کتاب مقدس به منظور بخشیدن درک روشنی به خواننده از آنچه که در الاهیات به انسان نگاری (َAnthropomorphism، آنتروپومورفیزم) است بهره می جوید. روش و سبک نگارشی که در آن برخی از صفات انسانی را برای خداوند قائل می شود. سلیمان پادشاه می نویسد، "چشمان‌ خداوند در همه‌ جاست‌، و بر بدان‌ و نیكان‌ می‌نگرد." (امثال سلیمان ۱۵ : ۳)، یا داوود پادشاه در ستایش از خداوند می نویسد، "دست راست خداوند متعال است. دست راست خداوند با شجاعت عمل می‌کند." (مزمور داوود ۱۱۸ : ۱۶)،  در کتاب مقدس خداوند همواره به شکلی استعاره ای در قالبِ شخصیتی مذکر با صفات وجودی مذکر (Masculine) ترسیم شده است. دلایل قانع کننده و منطقی آن، مزید بر ارادۀ خدا برای چنین تصویری خوانندۀ واقع بین را قانع می سازد. اما، این سبک نوشتاری را نباید به عنوان زن آزاری (Misogyny) یا نگاه فرومایه ای نسبت به ارزش و مقام زن تلقی یا مورد سوءاستفاده قرار گیرد. در عهد عتیق صفات و خصوصیات مادرانه نیز به خداوند نسبت داده شده است.

در کتاب اشعیاء،  خداوند در پاسخ به فریاد و عجز قوم اسرائیل مبنی بر از یاد رفتن از حضور خداوند چنین پاسخ می دهد، "آیا زن‌ بچه‌ شیر خواره‌ خود را فراموش‌ كرده‌ بر پسر رحم‌ خویش‌ ترحّم‌ ننماید؟ اینان‌ فراموش‌ می‌كنند امّا من‌ تو را فراموش‌ نخواهم‌ نمود. اینك‌ تو را بر كف‌ دستهای‌ خود نقش‌ نمودم‌ و حصارهایت‌ دائماً در نظر من‌ است‌." (اشعیاء ۴۹:  ۱۵ تا ۱۶).

در کتاب امثال سلیمان، یکی از چند کتب عهد عتیق (تحت عنوان سری کتب حکمت חָכְמָה، خوکما) حکمت در نقش و هویت یک زن (مونث) متجلی می شود (امثال سلیمان ۱۴ : ۱).  به زبانی ساده، این گونه مفاهیم در فرهنگ، و سنت یهود به مادر نهفته است. در یهود باستان نیز، از جمله صفات مشتق شده از یک نبیه (کتاب داوران ۴) و فرد مو سپیدِ دانا نیز بازتاب شایانی دارد. بالطبع، کاربرد چنین صفات و ضمایر مذکر یا مونث ریشه در زبان عبری دارد که خارج از حوصلۀ این متن است. ماورای این مقوله، یکی از واژگان (به خطاء تفسیر شده)، عبارت "موافق شبیه ما،" و "بصورت خود" در آیات کتاب پیدایش ۱ : ۲۶ و ۲۷ است. عبارتی غریب که نقطۀ عطف داستان خلقت را حامل است. پس از خلقتِ آدم از خاک، خداوند حیات را در او می دمد. وظیفۀ آدم کار در باغ عدن بود.

سپس می خوانیم "و خداوند گفت‌: «خوب‌ نیست‌ كه‌ آدم‌ تنها باشد. پس‌ برایش‌ معاونی‌ موافق‌ وی‌ بسازم‌.» (پیدایش ۲: ۱۸). باید توجه داشت که در مسیر خلقت در پایان هر فرآیند از مراحل آفرینش، تا پیش از خلقت انسان کتاب مقدس گویای نظر آفریدگار با تکرار جملۀ "و خدا دید كه‌ نیكوست‌." است. اما، خلقت اخیر (انسان) را با عبارت "و همانـا بسیار نیكـو بود" به پایان می رساند، عبارتی که اشاره به وضعیت منزوی آدم (مرد)  را دارد که با ورود حوا (زن) آدم را کامل (آموزۀ مکمل‌گرایی، Complementarianism) کرد. 

به زبانی ساده تر، مقدر نبود که مرد به تنهایی بازتابی از جلال خداوند (Imago Dei) باشد،  آدم با نیاز به معاون آفریده شد و خداوند آن را برای او فراهم ساخت. معاون (یاری رساننده) برای خوانندۀ قرن حاضر ممکن است واژه ای غیر منتظره و ناعادلانه به نظر آید، اما در متن عبری معاون (עַזֻּר، آزور) به نحوی غیر منتظره و زیبایی به ذات خداوند (آموزۀ تثلیث اقدس) اشاره دارد، که ماورای حوزۀ این مقاله است. نکتۀ حائز اهمیت در این متن رابطۀ بین مرد و زن، اشاره به دو موجود متفاوت اما با ذاتی برابر و مشابه در رابطه ای ژرف دارد (پیدایش ۲ : ۲۱ تا ۲۳).  آیۀ بعدی تصویر گویاتری را به ما نشان می دهد، "  از این‌ سبب‌ مرد پدر و مادر خود را ترك‌ كرده‌، با زن‌ خویش‌ خواهد پیوست‌ و یک تن‌ خواهند بود." (پیدایش ۲ : ۲۴). رابطۀ جنسی (بین زن و شوهر) منجر به ارتباطی صمیمانه، محرم، و با مانوس که در جهت ارادۀ خدا برای بارور و کثیر شدن از راه تشکیل خانواده، و فرزندان است (پیدایش ۱ : ۲۸) برخاسته از دو مخلوق انسانی که علیرغم تفاوت های فیزیکی دارای ذات و جوهری یکسان هستند. مفهوم آفرینش زن تاروپود ایمان مسیحی را تحت تاثیر قرار داد. 

مَتیو هِنری (Matthew Henry) الاهیدان، کشیش، و مفسر مشایخی (پیوریتن قرن ۱۶ و ۱۷) در این مورد چنین می نویسد، "حوا از دنده و پهلوی آدم ساخته شد. حوا از استخوان سَر مرد ساخته نشد تا زن بر او فرمانروایی کند، و زن از استخوان پاهای آدم  آفریده نشد تا وی بر او حکومت کند، بلکه زن از پهلوی مرد ساخته شد تا نشانه ای برای برابری، حمایت از سوی مرد، و نزدیک بودن زن به قلب مرد باشد." (تلخیص شده از متن الاهیدان فقید کشیش متیو هنری)

 

 آیا مردان یهود در مناجات روزانه (تورات و تِنَخ) زنان را حقیر می شمارند؟  

طرح چنین پرسشی به ذات نادرست است. مطرح نمودن چنین پرسشی حداقل دو دلیل را در خود دارد: (۱) عدم آشنایی پرسشگر با الاهیات و ایمان یهود، یا (۲) قصد و تلاش به منظور سوءاستفاده از ناآشنایی عامۀ مردم (خصوصا زنان) به منظور تحریک احساسات ضد یهودی، نژادی یا هر دو است. اما چرا؟ و پاسخ چیست؟

در عبارتی مختصر، دلیل در عدم وجود مناجات فوق در عهد عتیق (کلام راستین خداوند) است، در هیچیک از بخش های عهد عتیق، از کتاب پیدایش تا کتاب ملاکی نبی چنین جمله یا مناجاتی وجود ندارد. وجود چنین سفسطه ای در مقالۀ ایرنا به قلم یک کارشناس دینی اعتبار سایر بخش های مورد استناد نویسنده را قویا تحت الشعاع قرار می دهد. برای روشن کردن اجازه بدهید اتهام وارده را با هم به دقت مورد مطالعه قرار بدهیم. عبارت مورد سوءاستفاده قرار گرفته در زبان عبری از این قرار است:

 

בָּרוּךְ אַתִָה יְיָ  אֱלֹהִֵינוּ  מֶֽלֶךְ הָעוֹלָם שֶׁלֹּא עָשַׂנִי אִשָׁה׃                      

 باروخ آتا آدونای اِلِهینو مِلِخ هااولام شِلو آسانی ایشا.                           

«خداوندا، خدای ما، ای حاکم جهان، متبارک هستی که مرا زن نیافریدی.»                

 

جملۀ فوق برداشته شده از کتاب تلمود (תַּלְמוּד) است. کتاب تلمود، مجموعه ای از نگارشات و نوشتجات معلمین یهود است که به آن دستورات گفتاری (תּוֹרָה שֶׁבְּעַל־פֶּה) می گویند. ثبت سنن و تحلیل آنان از قرن اول (بعد از میلاد) تا قرن هفتم  که زمان خاتمۀ نگارش آن محسوب می شود. کتاب تلمود، کتابی الهامی (Inspired) نیست. این کتاب در دو نسخۀ تلمود بابل (the Talmud Bavli) و تلمود اسرائیل (The Talmud of the Land of Israel) وجود دارد.  نسخه اول به مراتب اهمیت بیشتری از نسخۀ ثانوی دارد و محتوی بیش از ۲۷۸۳ صفحه است و مباحث گسترده ای در آن مورد بررسی قرار گرفته اند. در حالی که تلمود اسرائیل (گاهی آن را تلمود یروشالئم یا فلسطین نیز می خوانند) به مراتب کوتاه تر و در شکل مختصری نگارش شده است. واژۀ تلمود به معنی مطالعه و یادگیری است. بخش قابل توجهی از این کتاب مبتنی بر تفسیری است که افراد ویژه ای از فلاسفه و اساتید یهود به آن پرداخته اند. بخش اعظم این کتاب به مسائلی می پردازد که کتبا در تورات نیست، بلکه نظرات و  استناد بزرگان قوم یهود در گذشته می باشد. عناوینی چون نحوۀ ساخت تِفیلین، رعایت سبت، نحوۀ ذبح حیوانات و غیره.  

معادل سازی تلمود با کتاب مقدس به مانند برابر دانستن رسالات مراجع تقلید شیعه (برای مثال ناصر مکارم شیرازی) با کتاب قرآن است. خوانندۀ واقع بین گذشته از پشتوانۀ مذهبی یا غیر  چنین ادعایی را پذیرا نمی شود. بی تردید نویسندگان رساله های اسلام به مانند برخی از مفسیرین غیر اسلامی در نگرش و برداشت شخصی خود از کتب مقدسه خالی از خطاء نیستند اما، پرسش اینجاست که چرا باید چنین اصل و قاعده ای را به دیگران تعمیم نداد؟! بی تردید یکی از ضعف های عمده در رویکرد جستار سازمان ایرنا در متهم ساختن مناجات فوق برخاسته از انتخاب گزینشی نویسندۀ آن است، به عبارتی نادیده انگاری و چشم پوشی از وجود مباحث متعدد در اسلام پیرو ارزش زن در حوزۀ عقلانی، حقوقی است که تئوری ایشان را به مغلطه بافی (False Charge Fallacy) تبدیل ساخته است. روشی کاربردی در مناظرات و مراکز خبررسانی و تبلیغاتی که غالبا از دید پنهان می ماند. با هم به نمونه ای مختصر از کتاب نهج البلاغه (خطبۀ ۷۹)، یکی از منابع معتبر اسلامی نگاه کنیم:

 

«بَعْدَ فَراغِهِ مِنْ حَرْبِ الْجَمَلِ فى ذَمِّ النِّساءِ مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ النِّساءَ نَواقِصُ الاْيمانِ، نَواقِصُ الْحُظُوظِ، نَواقِصُ الْعُقُولِ.

فَاَمّا نُقْصانُ ايمانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاةِ وَالصِّيامِ فى اَيّامِ حَيْضِهِنَّ.

وَ اَمّا نُقْصانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَواريثُهُنَّ عَلَى الاَْنْصافِ مِنْ مَواريثِ الرِّجالِ. وَ اَمّا نُقْصانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهادَةُ امْرَاَتَيْنِ كَشَهادَةِ الرَّجُلِ الْواحِدِ.

فَاتَّقُوا شِرارَ النِّساءِ، وَ كُونُوا مِنْ خِيارِهِنَّ عَلى حَذَر، وَلاتُطيعُوهُنَّ فِى الْمَعْرُوفِ حَتّى لايَطْمَعْنَ فِى الْمُنْكَـرِ

 

«پس از پایان جنگ جمل در مذمّت زنان ای‌ مردم، زنان از نظر ایمان و ارث و عقل ناقصند. اما نقصان ایمانشان به اعتبار معاف بودن از نماز و روزه در ایام قاعدگی‌ است.

اما نقصان ارثشان به اعتبار اینکه سهم ارث آنان نصف سهم ارث مردان است. اما نقصان عقلشان، به اعتبار اینکه شهادت دو زن برابر شهادت با یک مرد است. از بَدان آنان بترسید،

و از خوبانشان بر حذر باشید، و در امور پسندیده از آنان پیروی‌ نکنید تا در اعمال ناشایسته طمع پیروی‌ نداشته باشند

 

آیا صداقت در قلم که یکی از  وظائف نویسنده به دلیل اختلافات سیاسی، نژادی، عقاید مذهبی باید به فراموشی سپرده شود؟ پرسش قابل تاملی که خانم نجیب ملزم به پاسخ به آن است. 

 

چرا مناجات مردان یهود را نباید مردود دانست؟

پادشاهی دو رعیت را فرا خواند و وظائف متفاوتی را به آنان سپرد. رعیت اول را در سمت فرماندۀ نظامی منصوب و موظف به تن کردن لباس فرم و جامه ای ویژه ای کرد. جامه ای که حاکی از اهمیت و مسئولیت او بود. این شخص در دفاع از سرزمین متقبل مخاطرات و خطرات عمده ای شد. اما، از نتیجۀ زحمات و خدمات دشوار خود در آینده برخوردار می گشت. فرد دوم، وظیفه ای کاملا متفاوتی را عهده دار شد. وظیفۀ او خدمت در سرویس مخفی حکومت بود. او به دور از هر گونه جامۀ فاخر و شایان، به دور از هر نام و نشان می بایست متحمل  مأموریت‌های خطرناکی شود. وظائف و مسئولیت هایی که در صورت شکست، حیات پادشاه، سلطنت، و کشور را در مخاطره ای جبران ناپذیر قرار می داد. احدی از شجاعت، سخت کوشی، و لیاقت، و حتی مرگ او در عملیات یا ماموریت های محوله مطلع نمی گشت. در خاتمه تنها پادشاه از فداکاری و اهمیت وظائف وی آگاهی داشت. برای شخص ناظر، مقام و رُل فرد دوم بسیار کم جذاب به نظر می رسد، اما، نقش او حیاتی است. اگر اهمیت وی از فرد نخست بیشتر نباشد، قویا کمتر نیست.  

با این توصیف، هر بامداد و هر عصر، مرد یهود با شکرگزاری در حضور ادُونای (خداوند) سپاسگزار وظائف و مسئولیت سنگینی است که خداوند به او تخصیص داده است. شادی و سُرور وی در به تن کردن کیپا، تالیت، تِفیلین و اجرای دعا (Davening) در حضور آقای خود است، وظیفه ای که برای زنان اجباری نیست. ماهیت این مناجات حقیر شمردن زنان نیست، بلکه سپاسگزاری از خداوند برای گزینش مردان است که آنان را موظف به تخصیص دادن زمان بیشتر و اجرای اعمال و مراسمی که نیاز به پایبندی و رعایت جزئیات می کند. در زبان ساده، مرد عبرانی هم صدا با نویسندۀ مزامیر می گوید، "خداوندا، تو را می ستایم چرا  [که گفته‌ای]، روی مرا بطلبید. بلی روی تو را ای خداوند خواهم طلبید. (مزمور ۲۷: ۸).  همانگونه که به موسی، هارون، و پسرانش فرمودی که روی قدوس خودت را بر من تابان ساخته و بر من رحمت  خواهی کرد. پس روی خود را بر من برافراز و من را سلامتی ببخش. (اعداد ۶ : ۲۲ تا ۲۶). آفرینش و گزینش من در قالب مرد، آن وظیفۀ سنگین اما شیرین را بر شانه های من نهاده است تا تو را بیش از هر زن پرستش و ستایش کنم، و در حضور تو زمان بیشتری را برای پرستش تو بیش از یک زن سپری کنم." 

 

مراجع:

تصویر فوق زنان در حال دعا (اورشلیم، دیوار ندبه) بین سال های ۱۸۹۸ تا ۱۹۴۶: مالکیت و اعتبار تصویر متعلق است به جی اریک و ادِیت ماتسون و کتابخانه کنگره.

قرآن - سورۀ المائده ۱۱۶ : ۵

آرشیو کتب ناستیک

نهج البلاغه (ترجمه استاد حسين انصاريان) - خطبۀ ۷۹

انجیل توما از کتابخانۀ نعج حمادی به در زبان انگلیسی، نویسنده: هلموت کوئستر - ویرایشگر: جیمز ام رابینسون ، ترجمه تماس لامبدن - ویرایش چهارم 

 

Women praying at Jerusalem's Western Wall, between 1946 and 1898 (G. Eric and Edith Matson Photograph Collection/Library of Congress)


#نداگر