مقولۀ تجلی یافتنِ خداوند یکی از مباحثی است که در راستای مطالعۀ عهد عتیق و جدید با آن برخورد می کنیم. در زبان انگلیسی این واژه تییآفِنی  (theophany، در یونانی θεοφάνεια) نام دارد. کلمه تییآفِنی به معنیِ  "تجلیِ خداوند" است. این کلمه از دو بخش تشکیل یافته است و به معنی خداوند و  پدیدار شدن (یا از خفاء خارج شدن) می باشد.

یکی از نمونه های تجلی خداوند در عهد عتیق ملاقات موسی با خداوند (بوتۀ آتشین) در کتاب خروج فصل سوم (سفر خروج 3 : 1 تا 5) است و در عهد جدید، تجلی و تبدیلِ هیئت عیسایِ  مسیح  (The Transfiguration) و ظهور موسی و ایلیا (متی 17 : 2) در حضور خداوند مسیح عیسا است.  

برای پاسخ به سوال فوق می توان با هم نگاهی به پیدایش 18 : 1 تا 21  داشت. در این رویداد خداوند به همراه دو فرشته در شکل و نماد سه مرد به ابراهیم ظاهر شدند.  نقطۀ عطف این متن، در آیۀ 18 : 13 است زیرا که متن گویای این امر است که یکی از آن سه شخص فرشته نیست، بلکه اشاره به خداوند دارد که قدم به دنیا و حوزۀ مخلوقات خود قدم گذاشته است.  ماورای این متن، بخش های دیگری از کتاب مقدس روشن گویای این حقیقت است که خداوند قبل از جسم گرفتن عیسای مسیح (تولد از باکره) قدم به دنیا گذاشته بود. 

 

و خداوند گفت‌: «آیا آنچه‌ من‌ می‌كنم‌، از ابراهیم‌ مخفی‌ دارم‌؟
و حال‌ آنكه‌ از ابراهیم‌ هر آینه‌ امتی‌ بزرگ‌ و زورآور پدید خواهد آمد، و جمیع‌ امت‌های‌ جهان‌ از او بركت‌ خواهند یافت‌.
زیرا او را می‌شناسم‌ كه‌ فرزندان‌ و اهل‌ خانۀ خود را بعد از خود امر خواهد فرمود تا طریق‌ خداوند را حفظ نمایند، و عدالت‌ و انصاف‌ را بجا آورند، تا خداوند آنچه‌ به‌ ابراهیم‌ گفته‌ است‌، به‌ وی‌ برساند.»
پس‌ خداوند گفت‌: «چونكه‌ فریاد سُدوم‌ و عَموره‌ زیاد شده‌ است‌، و خطایای‌ ایشان‌ بسیار گران‌،
اكنون‌ نازل‌ می‌شوم‌ تا ببینم‌ موافق‌ این‌ فریادی‌ كه‌ به‌ من‌ رسیده‌، بالتّمام‌ كرده‌اند. والاّ خواهم‌ دانست‌.»

 

آیۀ هفده ام، گویای تفکر درونی خداست که با خوانندۀ کتاب مقدس به اشتراک گذاشته شده است. بلادرنگ، در فصلِ بعدی (پیدایش 19 : 1)، متن یادآور این است که آن دو شخص دیگر فرشته بودند و فرمان شخص اول را اجراء می کرده اند. نگاهی دقیق تر به متنِ پیدایش اشاره به برخی از ویژگی های این اشخاص دارد. ویژگی و خصوصیاتی که قابل وصف انسان می باشند. ابراهیم پای مهمانان (فرشتگان) را شست. نمایه ای از  آن چه که در فرم و شکل انسان است. همچنین، آن افراد قادر به صرف غذا و نوشیدن بودند.  آن فرشتگان قادر به ایجاد ارتباط با ابراهیم و ساره بودند یعنی به زبان انسانی صبحت کردند. (پرسشی خارج از متن، پس تعریف زبان فرشتگان چیست؟) در فصل 19، لوط و سایر اهالی شهر (مورد غضب خداوند)  آن فرشتگان را در شکل انسان (مرد) ، اما مردانی با ظاهری دلپذیر یافتند.  در همان شهر بار دیگر لوط سفره ای برای آن دو فرشته تدارک می بییند. 

در عهد جدید نویسندۀ عبرانیان می نویسد: "محبّت برادرانه برقرار باشد؛  و از غریب‌نوازی غافل مشوید زیرا که به آن بعضی نادانسته فرشتگان را ضیافت کردند." (عبرانیان 13 : 1 تا 2)، پس می توان گفت که بشر در راستای تاریخ ندانسته بارها فرشتگان خداوند را ملاقات کرده است آن چه که در الاهیات آن را تییآفِنی (theophany) می نامند. 

در عهد عتیق، خداوند خود را به اسرائیل نمایاند (خروج 6 : 6، خروج 15 : 13، اشعیاء 43 : 1، مزامیر 19 : 14) این گونه تجلی پیش از تجسم گرفتن و تولد عیسای مسیحِ از مریمِ باکره بود. تجلیِ خداوند از نقطه نظر اسرائیل یک راز بود، رازی برای ایجاد اعتماد و ایمان در ذهن و قلب قومی تنها، بیگانه، مورد تنفر از اقوام اطراف و قوم میزبان (مصر).   در زبان عبری، خداوند برای اسرائیل و اقلیتی از ملت غیر یهود (ایوب و سایرین) مقام و نقش یک منجی و نجات دهنده גאל (تلفظ شود، گاآل) را عهده دار شده بود.

 

اما، گاآل به چه معنا و مفهومی است؟  گاآل واژه ای است که به ندرت در کلیسای ایرانی به آن اشاره می شود. برای درک این مفهوم مهم با هم تاریخچۀ کهن اسرائیل را مرور کنیم. جای جایِ عهد عتیق اشاره به آینده ای دارد که در عهد جدید روی داده است. 

 

تاریخچه ای کوتاه از عبرانیان کهن

یکی از چالش های انسان قرن حاضر در مطالعۀ متونِ عهد عتیق و جدید برخاسته از نحوۀ تفکر و عادات فرهنگی معاصر است. منظور از جملۀ اخیر، نگاه و اخذ نقطه نظری نامناسب در درک کلام خداوند است. به عبارتی، مطالعۀ متون عهد عتیق و جدید با عینک قرن بیست و یکم و عدم آشنایی با مفاهیم کلمات و بالطبع جملات است. این نگاه غالبا منجر به ایجاد سوءتعبیر و سوءتفاهم می شود. در کتاب خروج 21 : 1 تا 6، می خوانیم:

و این‌ است‌ احكامی‌ كه‌ پیش‌ ایشان ‌می‌گذاری:

 « اگر غلام‌ عبری‌ بخری‌، شش‌ سال‌ خدمت‌ كند، و در هفتمین‌، بی‌قیمت‌، آزاد بیرون‌ رود.  اگر تنها آمده‌، تنها بیرون‌ رود و اگر صاحب‌ زن‌ بوده‌، زنش‌ همراه‌ او بیرون‌ رود. 

اگر آقایش‌ زنی‌ بدو دهد و پسران‌ یا دختران‌ برایش‌ بزاید، آنگاه‌ زن‌ و اولادش‌ از آن‌ آقایش‌ باشند، و آن‌ مرد تنها بیرون‌ رود.

  لیكن‌ هرگاه‌ آن‌ غلام‌ بگوید كه‌ هرآینه‌ آقایم‌ و زن‌ و فرزندان‌ خود را دوست‌ می‌دارم‌ و نمی‌خواهم‌ كه‌ آزاد بیرون‌ روم‌، آنگاه‌ آقایش‌ او را به‌ حضور خدا بیاورد، و او را نزدیك‌ در یا قایمۀ در برساند، و آقایش‌ گوش‌ او را با درفشی‌ سوراخ‌ كند، و او وی‌ را همیشه‌ بندگی‌ نماید.

 

بی تردید بعد از قرائت آیات فوق، ذهن خواننده با سوالات متعددی روبرو می شود، اما همان طور که در سطور قبل خاطر نشان شدیم مطالعۀ متن با تفکر مدرن نیاز به مطالعه، غور، و درک فرهنگ و رسوم کهن هر قوم قویا حیاتی است.

در شرح فوق، تورات اشاره به نحوۀ برخورد با برده در اسرائیل باستان را توصیف می کند. برای روشن سازی باید اضافه کرد که در اسرائیل، هیچ یهود حق برده داری فرد یهودی را نداشت. اما، رسم بود که یک عبرانی مقروض به یهود دیگر آن گزینه را داشت تا برای پرداخت و جبران بدهکاری خود به شکلی موقت (قرادادی) برای شخص دیگری (یهود) کار کند. این نوع رابطه کاری، تفاوت فاحشی با برده داری سایر اقوام (از جمله برده داری در مصر) داشت.  چرا که در سال هفت شخص مقروض از خدمت به آقای خود معاف می گشت. در مواردی شخص کارگر مجرد خدمت خود را آغاز می کرد و مجرد در سال هفتم آن را ترک می کرد. در مواردی نیز، اگر او به عنوان یک متاهل خدمت خود را آغاز می کرد به همراه زن و فرزندنش خانۀ موقت خود را  در سال هفتم ترک می کرد. اما، اگر آقایش او را زن می داد در انتهای آن زمان، تنها جبران غرامت شخصی او محسوب می شد. اینک، او برای فراهم ساختن آزادی برای همسرش وظیفه داشت هزینه ای (بهای عروس) را پرداخت یا به خدمت خود ادامه دهد. البته در مواردی خادم متاثر از محبت و حمایت آقای خود او و خانواده اش برای همیشه در آن خانه می ماند.  باید توجه کرد که در راستای تلاش برای آزادی عروس، مرد نقش گاآل (גאל) را داشت.

 

متن مشابه ای با این آیۀ اخیر در کتاب لاویان 25 : 25 تا 28 نیز وجود دارد:

 

اگر برادر تو فقیر شده‌، بعضی‌ از ملك‌ خود را بفروشد، آنگاه‌ ولی‌ او كه‌ خویش‌ نزدیك‌ او باشد بیاید،

و آنچه‌ را كه‌ برادرت‌ می‌فروشد، انفكاك‌ نماید. و اگر كسی‌ ولی‌ ندارد و برخوردار شده‌، قدر فكاك‌ آن‌ را پیدا نماید.

آنگاه‌ سالهای‌ فروش‌ آن‌ را بشمارد و آنچه‌ را كه‌ زیاده‌ است‌ به‌ آنكس‌ كه‌ فروخته‌ بود، رد نماید، و او به‌ ملك‌ خود برگردد.

و اگر نتواند برای‌ خود پس‌ بگیرد، آنگاه‌ آنچه‌ فروخته‌ است‌ به‌ دست‌ خریدار آن‌ تا سال‌ یوبیل‌ بماند،

و در یوبیل‌ رها خواهد شد، و او به‌ ملك‌ خود خواهد برگشت‌.

 

در آیات فوق از کتاب لاویان، بار دیگر مقام و وظیفۀ گاآل (ولی، رهائی دهنده) را می بینم. پس در زبان ساده، گاآل به معنی خویشاوند، عشیره، و هم خون است، فردی که به دلیل  ارتباط  و همبستگی، هم کیش، هم قوم، و هم نسل خود را نجات و رهائی می دهد. به عبارتی دقیق تر،  گاآل نزدیک ترین مرد به یک خانواده (یا قوم) بود. انسان مذکری که به دلیل ارتباط خونی، نژادی بار مشکلات و اسارت را از فرد یا قومی بر میداشت. همیشه باید به خاطر سپرد که عهد عتیق گویای شرح نقشۀ خدا برای بشر است و عهد جدید چگونگی اجرای آن نقشه را به ما می گوید. خدا در عهد جدید آن قانون و رسم در عهد عتیق را خود اجراء کرد. 

خداوند خود در مقام گاآل (גאל)  وارد سرنوشت اسرائیل می شد. این رابطه می رفت تا به رابطه ای خونی (در بٌعد فیزیکی) تبدیل شود، پس لازم بود تا خداوند در بدن، خون، و نسل انسان قدم به تاریخ بشر بگذارد. آنچه که برای انسان غیر ممکن بود، آنچه که برای بشر امروزی هنوز غیرقابل باور است مقدر شده بود. او (خداوند) می بایست تبدیل به یکی از ما (بشر) شود. برای نجات نسلِ آدم، آدم دوم می بایست قدم به صحنۀ جهان بشری بگذارد. شخصی که خصوصیات بشری را دارا باشد و دقیقا خصوصیات آن را بر خود داشته باشد. 

قرن ها بعد،  یوحنا با هدایت روح القدس چنین نوشت: "و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد، پُر از فیض و راستی؛ و جلال او را دیدیم." (یوحنا 1 : 14)

 

ایوب نیز متوجۀ این حقیقت شده بود. او نوشت: 

"و من‌ می‌دانم‌ كه‌ ولی من‌ زنده‌ است‌، و در ایام‌ آخر، بر زمین‌ خواهد برخاست‌." (ایوب 19 : 25) 

וַאֲנִ֣י יָ֭דַעְתִּי גֹּ֣אֲלִי חָ֑י וְ֝אַחֲר֗וֹן עַל־עָפָ֥ר יָקֽוּם׃ 

As for me, I know that amy Redeemer lives
 And at the last He will take His stand on the earth

 

قرن ها سپری شد، پولس رسول با چنین درک و تصویری در ذهن و قلب خود نوشت: "زیرا آنانی را که از قبل شناخت، ایشان را نیز پیش معیّن فرمود تا به صورت پسرش متشکّل شوند تا او نخست‌زاده از برادران بسیار باشد." (رومیان 8 : 29). خداوند عیسای مسیح در ذات و قالب انسانی آمده بود تا قوم اسرائیل و بیگانگان با اسرائیل را نجات دهد. کار مسیح بر صلیب، مقدسان را مشمول امتیازی کرده بود. امتیازی که نویسندۀ عبرانیان آن را چنین تعریف کرد: "زانرو که چون مقدّس‌کننده و مقدّسان همه از یک می‌باشند، از این جهت عار ندارد که ایشان را برادر بخواند." (عبرانیان 2 : 11) 

چنین حقیقت و امید جاودانی بدون پرداختِ بهاء و قرض بشریت به خداوند بر روی صلیب ممکن و مقدور نبود. عیسای مسیح آن گاآل (גאל)، رهاننده در خدایِ تجسم یافته بود. اینک عیسای مسیح ارث و زمین از دست رفتۀ ما را محفوظ داشته است.

در تجلی خداوند، بشر خداوند را شناخت (آشنایی قلب بشر سرکش با آفرینندۀ خود)  و با وعدۀ آتی او آشنا شد و در تجسم مسیح، بشر بعد از انتظار فراوان از آن قرض سنگین و ناممکن به خداوند آزاد گشت.  آیا براستی حقیقتا آزاد هستید؟ 

 

#نداگر