هنر موعظهای که زندگی را تغییر میدهد
نخست، بخش محتوای موعظه است. موعظه تماما دربارة تشریح دقیق و درک حقایق انجیل به گونهای است که در قسمت خاصی از کتابمقدس مطرح میشود. من نمیتوانم در این جنبه از آمادهسازی موعظهام عجله کنم. من نمیتوانم ترتیب محتوا را قبل از درک هدف متن ترک کنم. و اگر نتوانم حقایق متن را عملا در زندگی خودم و افرادی که به آنان موعظه میکنم به کار ببندم، آن وقت کاملا متن را درک نکردهام. روند تشریح نه با درک آن، بلکه با کاربرد آن تمام میشود.
لازم است که من با متن زندگی کنم، آن را با خودم همه جا ببرم، و روحم را به مواد مغذی و آب عطش فرونشان آن آغشته کنم. این چیزی نیست که بتوانم به سادگی در چند ساعت آن را انجام بدهم. به زمان احتیاج دارم که روی متن تمرکز کنم تا روحالقدس از طریق آن در من کار کند، و از طریق من در افرادی که تحت شبانیام هستند کار کند. چیزی که میخواهم بگویم احتمالا بعضی از شما را عصبانی میکند، اما به هر حال میگویم. اگر شنبه عصر روی متن اصلی کار میکنید، نباید آن را روز یکشنبه موعظه کنید. بعید است که توانسته باشید طیف کامل شکوه بنیادین انجیل در متن را درک کرده باشید، آنها با قلب شما روبرو شده باشند، و آمادگی لازم را کسب کرده باشید که آنها را به شکلی خوشایند و عملی به شنوندگانتان منتقل کنید.
در آن ساعات دیروقت، شما تنها سطح متن را مروری اجمالی کردهاید و اسم آن را موعظه میگذارید. حتی با اینکه ممکن است خودتان متوجه نشوید، اما کار دیگران را سرقت میکنید، و توانایی کمی در به تصویر کشیدن تقابلات بنیادین و مشوقهای انجیل عیسای مسیح خواهید داشت. چون وقت لازم را صرف نکردهاید، قطعاتی غیر کاربردی از آموزهها و تکههایی غیرمرتبط از انجیل فیض را موعظه خواهید کرد. افکار را منتقل خواهید کرد، اما حضور مسیح شکوهمندی که در تمام متونی که برای موعظة آن خوانده شدهاید را با قدرت موعظه نخواهید کرد. یک نظام نجاتبخش را به مردم موعظه میکنید اما به آنها کمک نمیکنید که امید و یاری را در نجاتدهنده پیدا کنند. بنابراین مخاطبین شما فکر میکنند در حال رشد به سوی بلوغ هستند چون در درک الاهیاتی رشد میکنند، اما موعظۀ شما آنها را به عمق وجود خودشان و صلیب عیسای مسیح نمیبرد. ما همیشه باید به یاد داشته باشیم که الاهیات کلام خدا در خودش پایان نمیگیرد بلکه وسیلهای برای یک پایان است – زندگیای که از طریق فیض و به شکلی بنیادین تغییر کرده است.
هنر ارتباط
اما موعظه، جنبۀ اساسی دومی دارد. موعظه کردن فقط هنر محتوا نیست، بلکه هنر ارتباط نیز هست. شما برای اینکه چطور حقایقی که حالا خودتان درک کردهاید را به افراد تحت شبانیتان ربط بدهید، باید تمرکز کنید، دعا کنید، زحمت بکشید و تقلا کنید. من متقاعد شدهام که ما جنبة ارتباطی موعظۀ قدرتمند، موثر، و دگرگونکننده را کمارزش کردهایم. منظورم این نیست که تلاش کنید جان پایپر یا تیم کلر باشید. منظورم تعهد شماست که هرچه در توان دارید انجام دهید تا آن حقایق شکوهمندی که در سرسپردگی خود به ترتیب لازم محتوا تاویل کردهاید را به شکلی خوشایند و متقاعدکننده توضیح دهید و به کار ببرید. اگر این روند تا روز شنبه شروع نشده باشد، دیگر به هیچوجه وقتی برای بسط جنبة ارتباطی موعظهتان نخواهید داشت که به یک بخش مفید از متن فکر کنید، یک مثال شخصی روشنگر پیدا کنید، یا به نکتهای عملی از کاربرد انجیل اشاره کنید. فقط خودتان را با این موضوع که متن را خواندهاید و در وقتی که لازم است بایستید و موعظه کنید، حرفی برای گفتن دارید، آرام میکنید. اما نکات را به خوبی بیان نخواهید کرد، نخواهید توانست از ورای کلمات، تصاویر روشنگر خلق کنید، آن لحظهای که با خیرخواهی صادقانه، حقیقی دربارۀ خودتان آشکار کنید را نخواهید داشت، نخواهید توانست کاربردهای مخصوص فرهنگی که شنونده در آن زندگی میکند را نشان دهید، نخواهید توانست به مردم نشان دهید که چطور هر حقیقتی که در متن آشکار شده، انگشتی است که به مسیح اشاره میکند، و مردم را برای بیشتر شنیدن تشنه نخواهید کرد. شما با کولهباری از محتوا پشت منبر رفتهاید، اما هنوز به شکل موعظه در نیامده است.
این چیزی است که دربارۀ ارتباط بین این دو جنبۀ موعظه فکر میکنم. من عاشق آشپزی هستم، به همین دلیل در خانوادهمان مسئول پخت غذا برای عید شکرگزاری و کریسمس هستم. اگر هدف شما این است که به خانوادهتان غذایی عالی و فراموشنشدنی بدهید، همه چیز از تهیة مواد اولیۀ خوب شروع میشود. اگر برای تهیۀ بهترین مواد اولیهای که در دسترس است وقت نگذارید، هرگز نخواهید توانست آن غذای رویایی را داشته باشید. تهیۀ بهترین مواد اولیه، مشابه بخش محتوای موعظه است. موعظة خوب، در تهیۀ مواد اولیۀ عالی انجیل از متنی که پیشرویتان نشات میگیرد.
اما در عید شکرگزاری، من مواد اولیه را روی میز نمیگذارم. مواد اولیه لازم هستند، اما غذا نیستند. آنها باید به شکل عناصر جذاب، خوشمزه، مغذی، و قابل استفادهای در بیایند که با هم یک غذا را تشکیل میدهند. تکهای کره، یک قاشق آرد گندم، و یک قاشق آرد ذرت، خیلی اشتهاآور یا قابل هضم نیستند. اما نان ذرت چیز فوقالعادهای است. بهترین بوقلمون هم وقتی خام روی میز گذاشته شود، نه خوشنما است و نه قابل خوردن. پختن غذایی عالی از مواد اولیة عالیای که فراهم شده، مشابه جنبة ارتباطی موعظه است.
متاسفانه واعظان بسیاری عادت دارند مواد اولیه را روی میز بگذارند. شاید آنها مواد خیلی خوبی باشند، اما به شکل یک غذا در نیامدهاند و به همین دلیل نه جذاب هستند و نه قابل استفاده. اگر همة آنهایی که باید برایشان غذا تهیه میکردم آشپز بودند، میتوانستم مواد اولیه را روی میز بگذارم و آنها خودشان غذا را تهیه کنند. و اگر همة آنهایی که شما برایشان موعظه میکنید شبان هستند، میتوانید مواد اولیة انجیل را روی میز بگذارید و آنها میتوانند خودشان از آن غذا تهیه کنند. اما آنها شبان نیستند. من قدرت روحالقدس را برای تسخیر، متقاعد، و عوض کردن افراد از طریق کلامش تنزل نمیدهم. ما همیشه کاملا به او متکی هستیم، و خوانده نشدهایم که کار او را انجام بدهیم. اما روحالقدس ما را مامور کرده است و وظیفۀ ماست که هرچه در توان داریم انجام دهیم تا ابزاری مفید در دستان نجاتبخش او باشیم.
روش شخصی
اجازه بدهید به شما بگویم که این برای من چه معنایی دارد. معنایش این است که من نمیتوانم در همان هفتهای که مواجههای تازه با قسمت مشخصی از کتابمقدس داشتهام، حقایق آن را موعظه کنم. این به من وقت کافی برای محتوا و ارتباط نخواهد داد. هرجا که از من خواستهاند به صورت هفتگی موعظه کنم، محتوا را سه یا چهار هفته زودتر آماده کردهام. این باعث میشود که قلبم به حقایق آغشته شوند و آنها را عمیقتر و عملیتر درک کنم. در هفتهای که باید وعظ کنم، متن را چندین بار با صدای بلند برای خودم موعظه میکنم. با چنین کاری، هم درک من از متن و هم راههای خلاقانهای که متن با مخاطب ارتباط برقرار خواهد کرد عمیقتر میشود و بسط پیدا میکند.
من نمیگویم که این روش آمادهسازی بهترین روش برای شماست، اما نمیتوانیم از متن موعظهای که به طرز ضعیفی آماده شده و توسط شبانی موعظه میشود که حد میانه بودن وعظ خود را نمیبیند چون لازم است قلبش دوباره با هیبت خدای جلال و فیض تسخیر شود، راضی باشیم. خدایی که در موعظة ما حاضر است و فیض او در ناتوانیمان به سراغمان میآید، به ما اطمینان میدهد که میتوانیم این کار را بهتر انجام بدهیم.
شبان، آیا از نسیان هیبتی رنج میبرید که به شما اجازه میدهد معیارهایتان را بسیار پایینتر از آن جدیتی قرار دهید که در خواندگی شما به عنوان سفیر وجود دارد؟ آیا این به شما اجازه داده است که با حد میانه بودن در خدمت احساس راحتی کنید؟ اگر اینطور است، شرمنده نباشید و خودتان را در احساس تقصیر پنهان نکنید. به سوی نجاتدهندهتان بشتابید و از فیض شکوهمند او روشن و گرم شوید. بخشش و توانی را بجویید که فقط او میتواند ببخشد. و به فیض او، خودتان را به انضباطی برای تعالی بسپارید که وقتی او شما را باز مییابد و آن هیبت را به شما بر میگرداند، از پس آن میآید.