پرسش: بر ما روشن است که اقوام و جوامع غیر یهودی پیش از آغاز عهد فیض و کار مسیح بر صلیب در طی قرون و اعصار متمادی می زیسته اند. این جوامع فاقد هر گونه شریعت (احکام شریعت، چون ده فرمان موسی) بوده اند. همچنین، این گونه ملل نه تنها با نجات دهنده ای به نام مسیح آشنا نبوده اند، بلکه انتظار رهاننده ای را نداشته اند. پس افراد در آن دوران طبق چه واسطه ای نجات را دریافت کرده اند؟ آیا با توجه به آموزه های ایمان مسیحی، مرگ ابدی در انتظار آنان است؟

 

پاسخ:

عمق سقوط انسان (پیدایش 3) و تاثیرات مهلک آموزۀ گناه (سقوط انسان) را در جرگۀ یکی از مهم ترین آموزه های مسیحیت راستین قرار داد.  پس از سقوط انسان، نجاتِ هر فرد (قبل و پس از واقعۀ جلجتا) تنها منوط و وابسته به کار عیسای مسیح بر صلیب و رستاخیز او بوده، هست و خواهد بود. به عبارتی روشن تر، مرگ مسیح بر صلیب و رستاخیز او از میان مردگان نقطۀ عطف و مبداء رستگاری برای نجات یافتگانِ پیش و پس از آن رویداد است. 

در متن فوق (پیدایش 3) بود که خبر خوش انجیل برای نخستین بار اعلام شد. "و عداوت‌ در میان‌ تو و زن‌، و در میان‌ ذُرّیت‌ تو وذریت‌ وی‌ می‌گذارم‌؛ او سر تو را خواهد كوبید و تو پاشنۀ وی‌ را خواهی‌ كوبید." (پیدایش 3 : 15). در جملۀ اخیر شریر با آن آیندۀ مقدر شده توسط خداوند برای نخستین بار آشنا می شود. آینده ای که طی آن ذُریت زن (پسر انسان) می رفت تا سر شریر را بکوبد. پیشگویی که عیسای مسیح با گفتن، "تمام شد!"  آن را به انجام رسانید. (یوحنا 19 : 30) پس مرگِ مسیح مزد گناه بشر را در عهد عتیق و جدید پرداخت.  درک و مقایسۀ صحیح عهد عتیق با عهد جدید، گویای یک حقیقت است. عهد عتیق گویای نقشۀ خداوند برای بشر است، و عهد جدید گویای چگونگی اجرای آن نقشه است. در پیدایش 15 :  6، ایمان شخصی شرط کافی و لازم برای نجات معرفی شده است.  در آن آیه (اشاره ای به ابراهیم) چنین می خوانیم، "و به‌ خداوند ایمان‌ آورد، و او، این‌ را برای‌ وی‌ عدالت‌ محسوب‌ كرد." به این مفهوم که "ایمان" شرط لازم برای نجات شخص محسوب بوده.  ایمانِ ابراهیم به خداوند او را عادل ساخت. قرن ها بعد، نحمیای نبی در اشاره به آن حقیقت چنین نوشت:

"تو ای‌ یهوه‌، آن‌ خدا هستی‌ كه‌ ابرام‌ را برگزیدی‌ و او را از اور كلدانیان‌ بیرون‌ آوردی‌ و اسم‌ او را به‌ ابراهیم‌ تبدیل‌ نمودی‌. و دل‌ او را به‌ حضور خود امین‌ یافته‌، با وی‌ عهد بستی‌ كه‌ زمین‌ كنعانیان‌ و حِتّیان‌ و اَمُوریان‌ و فَرِزِّیان‌ و یبُوسیان‌ و جِرْجاشیان‌ را به‌ او ارزانی‌ داشته‌، به‌ ذریت‌ او بدهی‌ و وعده‌ خود را وفا نمودی‌، زیرا كه‌ عادل‌ هستی‌." (نحمیا 9 : 7 تا 8)

روشن است که ابراهیم به عنوان یک غیر یهودی قبل از زمان عیسای مسیح نجات یافت. پولس رسول در رسالۀ زیبای رومیان با اشاره به کتاب پیدایش باب 12 و 15،  چنین می نویسد: "زیرا کتاب چه می‌گوید؟ ابراهیم به خدا ایمان آورد و آن برای او عدالت محسوب شد.  لکن برای کسی که عمل می‌کند، مزدش نه از راه فیض بلکه از راه طلب محسوب می‌شود. و امّا کسی که عمل نکند، بلکه ایمان آورد به او که بی‌دینان را عادل می‌شمارد، ایمان او عدالت محسوب می‌شود." (رومیان 4 : 3 تا 5)

در تفسیر راستینِ متون و عبارات کتاب مقدس قویا ضروری است که خواننده سیر تکاملی متون را دنبال کند. به عبارتی،  اجازه دهد تا کتاب مقدس، کتاب مقدس را تفسیر و روشن سازد. ارتباط تنگاتنگ و زیربنای کتب مختلف عهد عتیق و جدید قطعه و مفاهیم مربوط را با صبر، تامل و تعمق دیر یا زود ممکن می سازد. نگاهی به کتاب عبرانیان به روشنی در باب 10، پیش زمینه را برای قهرمانان ایمان (در فصل 11) فراهم می کند. در آنجا می خوانیم:

زیرا که چون شریعت را سایهٔ نعمتهای آینده است، نه نَفْسِ صورتِ آن چیزها، آن هرگز نمی‌تواند هر سال به همان قربانی‌هایی که پیوسته می‌گذرانند، تقرّب‌ جویندگان را کامل گرداند. والاّ آیا گذرانیدن آنها موقوف نمی‌شد چونکه عبادت‌کنندگان، بعد از آنکه یک بار پاک شدند، دیگر حسّ گناهان را در ضمیر نمی‌داشتند؟ بلکه در اینها هر سال یادگاری گناهان می‌شود. زیرا محال است که خون گاوها و بزها رفع گناهان را بکند.  لهذا هنگامی که داخل جهان می‌شود، می‌گوید، قربانی و هدیه را نخواستی، لکن جسدی برای من مهیا ساختی. به قربانی‌های سوختنی و قربانی‌های گناه رغبت نداشتی.  آنگاه گفتم، اینک، می‌آیم (در طومار کتاب در حقّ من مکتوب است) تا ارادهٔ تو را ای خدا بجا آورم.  چون پیش می‌گوید، هدایا و قربانی‌ها و قربانی‌های سوختنی و قربانی‌های گناه را نخواستی و به آنها رغبت نداشتی، که آنها را بحسب شریعت می‌گذرانند، بعد گفت که، اینک، می‌آیم تا ارادهٔ تو را ای خدا بجا آورم. پس اوّل را بر می‌دارد، تا دوّم را استوار سازد.  و به این اراده مقدّس شده‌ایم، به قربانی جسد عیسی مسیح، یک مرتبه فقط." (عبرانیان 10 : 1 تا 10)

در کتاب عبرانیان، خداوند به صراحت به "سایۀ نعمت های آینده"  اشاره دارد. پیام این باب در آیۀ اول به وضوح به خواننده داده شده است. قانونِ شریعت و دستورات ذبح و قربانی کردن بز، بره، و گوسفندان پیش خبر و اشاره ای به آن آمدنی بود، یعنی زجر، خون، و مرگِ عیسای مسیح بر روی صلیبِ جلجتا و هدف غایی در اتمام نقشۀ خداوند بود. متن فوق به ما یادآوری کرده بود که خداوند قربانی و هدیۀ انسانی را برای نجات معتبر و قابل قبول نمی شمارد. 

در این روند، خداوند برای شناساندن شخصیت، کار، و حقیقت نجات بخش انجیل روش پیشرونده ای را  همواره به کار برده است. در این پروسه پیشرونده در مقاطع مختلف در شرایط و زمان های متفاوت و توسط اشخاص گوناگون به بشر آگاهی لازم ارزانی شده و می شود. حال پیش از پرداختن به مقولۀ نجات افراد غیریهود در دوران پیش از تولد عیسای مسیح مناسب است که به بخشی از کتاب متی اشاره کنیم. در متی 16، می خوانیم:

"و از آن زمان عیسی به شاگردان خود خبردادن آغاز کرد که رفتن او به اورشلیم و زحمتِ بسیار کشیدن از مشایخ و رؤسای کَهَنه و کاتبان و کشته شدن و در روز سوم برخاستن ضروری است. و پطرس او را گرفته، شروع کرد به منع نمودن و گفت، حاشا از تو ای خداوند که این بر تو هرگز واقع نخواهد شد! امّا او برگشته، پطرس را گفت، دور شو از من ای شیطان زیرا که باعث لغزش من می‌باشی، زیرا نه امور الٰهی را، بلکه امور انسانی را تفکّر می‌کنی!" (متی 16 : 21 تا 23)

اشخاص مورد بحث در این متن، اشخاص خاصی بودند. یهودیان معاصر در زمان عیسای مسیح و دسته ای از مردان که نقش نمایندگان دوازه سبط اسرائیل را داشتند و نمایندۀ این گروه کوچک پطرس از شهر بیت صیدا و معروف به کیفا (یکی از رهبران پر نفوذ قرن اول جهان مسیحیت)  بود که در خاتمۀ دو سال (یا سه سال) از زندگی با آقای خود هنوز قادر به درک نقشۀ خدا نبود. اشخاص مورد بحث نیز در بطن آن پروسۀ پیشرونده برای آگاهی و درک نقشۀ خداوند نیاز به روشنگری داشتند. به موازات این گروه، نگاهی به افراد پیش از دورۀ مسیح خداوند اشاره به یک وضعیت و صفت مشترک می کند و آن عدم آگاهی از حقیقت کامل است.

ابراهیم به عنوان یک غیر یهودی، تنها از روی ایمان (هدیۀ خداوند) عادل شمرده شد. آدم، هابیل، خنوخ، و بسیاری قبل از تولد ابراهیم، اسحاق، و یعقوب نیز از روی ایمان وارث آن نجات شدند. ایوب (یک غیر یهودی) قبل از تولد ابراهیم نیز عادل شمرده شد. در کتاب ایوب می خوانیم: "در زمین‌ عُوص‌، مردی‌ بود كه‌ ایوب‌ نام‌ داشت‌؛ و آن‌ مرد كامل‌ و راست‌ و خداترس‌ بود و از بدی‌ اجتناب‌ می‌نمود." (ایوب 1 : 1)

 

کتاب زیبای عبرانیان به یادآوری می کند:

به ایمان قربانی هابیل (غیر یهودی) پذیرفته شد و به سبب آن شهادت داده شده عادل است.

به ایمان نوح (یک غیر یهودی)  وارث آن عدالتی که از ایمان است شد.

به ایمان خنوخ (یک سومری) منتقل شد تا موت را نبیند.

به ایمان ابراهیم (یک کلدانی)، عادل شمرده شد.

به ایمان راحاب فاحشه (یک زن کنعانی) عضو خانوادۀ خداوند شد.

 

زیبایی و کار عجیبِ خداوند ماورای درک انسان و استانداردهای بشری است. در پیدایش 3 : 15، خداوند عداوت را در میان شریر و اسرائیل قرار نداد. بلکه آن عداوت را در بین شریر و ذُرّیت‌ حوا قرار داد. آیۀ اخیر، اشاره ای به نوعی مالکیت نژادی، قومی، و مذهبی ندارد زیرا که حوا مادر تمام زندگان بود.  یکی از شخصیت های معروف در عهد عتیق روت است. روت یک غیر اسرائیلی (موآبی) بود. همچنین زن دیگری چون بَتْشَبَع‌ یک حِتِّی‌ (غیر یهودی) بود. هر دو شخصیت اخیر در نَسب نامۀ عیسای مسیح نقش مهمی را ایفاء کرده اند . هیچیک از آن دو زن به نسل، فرهنگ، و نژاد یهود تعلق نداشتند، اما خداوند از روی فیض عظیم خود و برای درکِ بشریت پیرامون محبتش به انسان آن دو (و بسیاری مانند آنان) را نقشۀ نجات خود قرار داد. نقشه ای که نه تنها نجات آنان را، بلکه افتخار نام بردن از آنان در نسب نامۀ عیسای مسیح را ممکن شد.

برای روشن شدنِ مقولۀ فوق،  نگاهی به کتاب یوشع (باب دوم و باب هفتم) ما را یاری خواهد کرد. کسانی که با عهد عتیق آشنا هستند بی تردید دو اصطلاح زیر را پذیرا هستند. این دو اصطلاح عبارتند از: (1) مَحرم ( خودی یا Insider) (2) غریبه (Outsider) 

مَحرم کسی بود که از نسل یهود و از نژاد خالصِ ابراهیم و اسحاق و یعقوب بود و نامحرم یا غریبه به اشخاص اطلاق می شود که از نسل یعقوب نبودند. در کتاب یوشع با یکی از این شخصیت ها (متعلق به گروه غریبه) مانند راحاب آشنا می شویم. راحات شخصی بود که به جاسوسان قوم یاری رساند و بعدها در خانوادۀ خداوند قرار گرفت. آنچه که یهودیانِ معتقد (دیروز و امروز) قویا مورد احترام می شمرند. افرادی چون راحاب معروف به "پارسا شمردگان ملل جهان" معروف هستند،  (חסיד אומות העולם - تلفظ شود "خِسِد اُمت هاعالام"). 

در این کتاب (و سایر بخش های کتاب مقدس) با شخصیت هایی غیر یهودی برخورد می کنیم که از راه ایمان واردِ خانوادۀ خداوند شده اند. در حالیکه در همین کتاب با شخصیت های اصیل بهود مانند عَخان‌ از سبط‌ یهودا برخورد می کنیم که نه تنها نجات، بلکه ویژگی تعلق به قوم خدا را از دست می دهند. (نک سفر یوشع 7).

عهد عتیق به شفافیت کامل به این حقیقت اشاره می کند که خدا در نقشۀ نجات خود مطابق با  رسم و رسوم انسانی و فرهنگ آنان عمل نمی کند. بلکه کار نجات خود را با عمل گزینش ممکن می سازد. گزینشی پیش از خلقت عالم و پروسه ای که طی آن هدیۀ ایمان (Regeneration) به شخص برگزیده ارزانی (یک الگوی تکراری و مکرر توسط خداوند و غیر قابل انکار) می شود. خداوند اسرائیل را از میان قوم های متعددی برگزید. به همانگونه که خانوادۀ نوح (تنها هشت نفر) را از جامعۀ بشری برگزید. به همانگونه که موسی را برگزید، به همانگونه که پولس دشمن مسیحیت را برگزید و امروز برخی از خوانندگان این مقاله را نیز برگزیده است.  پولس به کلیسای افسس می نویسد:  "چنانکه ما را پیش از بنیاد عالم در او برگزید تا در حضور او در محبّت، مقدّس و بی‌عیب باشیم. که ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسرخوانده شویم بوساطت عیسی مسیح برحسب خشنودی ارادهٔ خود،" (افسسیان 1 : 4 تا 5)

خداوند ما عیسای مسیح نیز فرمود: "شما مرا برنگزیدید، بلکه من شما را برگزیدم و شما را مقرّر کردم تا شما بروید و میوه آورید و میوهٔ شما بماند تا هر چه از پدر به اسم من طلب کنید به شما عطا کند." (یوحنا 15 : 16)

در آخرین کتاب عهد جدید، یوحنای رسول نوشت: "و جمیع ساکنان جهان، جز آنانی که نامهای ایشان در دفتر حیات برّه‌ای که از بنای عالم ذبح شده بود مکتوب است، او را خواهند پرستید.  اگر کسی گوش دارد بشنود." (مکاشفه 13 : 8)

اگر چه غالب واعظین و کشیشان امروزی با انگیزه ای برخاسته از حِس خودمختاری انسانی تحت عنوان "ارادۀ آزاد" و متاثر از تعلیمات مدرن دمکراسی تعلیمی در رد برگزیدگی ایمانداران را به کلیسای ایرانی القاء می کنند. اما، باید با دیدی منصفانه به کار خداوند در انتخاب و برگزیدگی اعضای خانوادۀ خود واقف شویم.  (تلاش خواهیم کرد مقاله ای را در این خصوص با علاقمندان به اشتراک بگذاریم).

 

نتیجه: 

بی تردید پرسش فوق حامل باری احساساتی و منفی پیرامون عدم نجات جمعیت قابل توجهی از تاریخ بشریت را به همراه دارد.  پرسش بعد محتملا این است، "چه خدای عادلی بشریت و کار دست خود را راهی مرگ ابدی و جهنم خواهد کرد؟" یا "این ادعا خلاف عدالت خدای آسمان و زمین نیست؟" و "چگونه آن خدای محبت و مهربان قادر به انجام چنین کار ناعادلانه ای است؟" و امثالهم.

نویسندۀ این متن در زمان مناسبی پرسش فوق را دریافت کرد. در بازه ای از زمان که مشغول به مطالعۀ هفتگی و گروهی کتابِ رومیان بود. در این رسالۀ زیبا اما دشوار، پولس در بخش اول کتاب به حقیقت کتمان شده ای اشاره دارد. او با هدایت روح خداوند چنین نوشت: "زیرا غضب خدا از آسمان مکشوف می‌شود بر هر بی‌دینی و ناراستی مردمانی که راستی را در ناراستی باز می‌دارند." (رومیان 1 : 18)

غضب و خشم خداوند متوجۀ افراد بی گناه نیست، بلکه شامل مردم و افراد گناهکار است. آنچه که این مردم را گناهکار می کند "بازداشتن راستی است." پولس در آیۀ بعدی برهان خداوند را اعلام می کند، "چونکه آنچه از خدا می توان شناخت، در ایشان ظاهر است زیرا خدا آن را بر ایشان ظاهر کرده است." فعل این جمله، ماضی نقلی است. این جمله به زبان ساده خواننده را با این حقیقت روبرو می سازد که "بشریت" عمل ظهور حقیقت، یا پدیدۀ آشکاری سازی صورت گرفته است.  آن آشکار سازی انجام و پایان پذیرفته است.

در این بخش، خوانندۀ رومیان از پولس جویای یک پرسش است. پرسشی به این شکل: "چه چیزی بر بشریت روشن شده؟"

و پولس در آیۀ 20، پاسخ می دهد، "چیزهای نادیدنی خداوند، قوت سرمَدی خداوند، الوهیت خداوند."

پرسش خواننده از پولس، "چه زمان خداوند چنین حقایقی را بر بشریت آشکار کرد؟ حقایق فوق در زمان موسی با شریعت یهود و سپس کار مسیح بر روی صلیب آشکار شد."

پولس، "از حین آفرینش، به وسیلۀ کارهای خداوند، فهمیده و دیده  شده و می شود!"

پاسخ خواننده، "اما، بسیاری متوجه این حقیقت نشده اند!"

پولس: "ایشان را عذری نیست!

خواننده ناگهان سخنان داوود را به یاد می آورد. "خداوند در هیکل قدس خود است و کرسی خداوند در آسمان. چشمان او می‌نگرد، پلکهای وی بنی‌آدم را می‌آزماید." (مزامیز 11 : 4).

پولس مکثی می کند و با صدایی مصمم ادامه می دهد، "هر چند خدا را شناختند، ولی او را چون خدا تمجید و شکر نکردند."

خواننده، "بسیاری از بدو خلقت خداوند را تمجید کرده و می کنند، آیا خداوند، عدالت خود را به فراموشی سپرده است؟!"

پولس، "او را چون خدا تمجید و شکر نکردند، بلکه در خیالات خود باطل گردیده، دلِ بی فهم ایشان تاریک گشت. ادعای حکمت می کردند و احمق گردیدند.

چالش مورد اشاره توسط پولس در یک پاراگراف خلاصه می شود:

 انسان از بدو خلقت (قبل از یهود) و انسانِ مدرنِ امروزی (بعد از یهود و مسیحیت) متهم به یک شرارت مشترک است و آن شرارت عدم پذیرش و رد کار ظهور خداوند است. انسان حق خدا را به دروغ مبدل کرد. همۀ ما (نویسنده و خوانندگان) برای سال های متمادی در خیالات باطل شدۀ خود زیست می کرده ایم، همۀ ما با دلی بی فهم و تاریک خدای خود را تعریف کرده بودیم، همۀ ما به هوسهای خباثت تسلیم شده بودیم، همۀ ما دروغگو بودیم، همۀ ما مملو از هر نوع ناراستی، شرارات، طمع، خباثت، مملو از حسد، قتل، جدال، مکر و بدخویی بوده ایم.  همۀ بشریت از بدو خلقت تا به امروز تهمت زن، غیب گر، دشمن خدا، بد دهان و فحاش، متکبر، لافزن، و مخترعین شر بوده و همۀ ما نامطیع والدین بوده، بی فهم، بی وفا، بی الفت، و بی رحم. و بسیاری از ما، "ایماندارن" هنوز با این خصائص بشری و انسانی در چالش هستیم. 

چرا؟ زیرا هر چند نویسنده (و شما خواننده) از آینده و نتیجۀ اجرای اعمال فوق آگاه بودیم آن را انجام دادیم و سایرین را در انجام آن تشویق کرده ایم. حتی برخی را برای انجام ندادن بخشی از آن شرارت ها به تمسخر گرفته بودیم.

خوانندۀ عزیز، خداوند بشر و جوامع قبل از زمان عیسای مسیح را برای عدم آشنایی و عدم ملاقات با عیسای مسیح به مرگ ابدی محکوم نمی کند. عامل اصلی در سرنوشت مرگ بار بخش بزرگی از جمعیت بشری (از بدو خلقت تا آینده) رد خداوند، شیفتگی او به شرارت و عدم اجرای نیکویی خداوند است. در ابتدای این مقاله، اشاره به الاهیات پیشروندۀ خداوند شد. در زمان پیش از اسرائیل و تولد عیسای مسیح تنها ایمان به خدا شرط لازم به برای نجات بود (ایمانِ هابیل، ایمانِ خنوخ و ...) اما، پس از آمدن مسیح عیسا به جهان، بشر با جزئیات فراتری برای درک خداوند روبروست و آن نجات از راه فیض خداوند با ایمان به عیسای مسیح ممکن است. "زیرا که محض فیض نجات یافته‌اید، به‌وسیلهٔ ایمان و این از شما نیست بلکه بخشش خداست، و نه از اعمال، تا هیچ‌کس فخر نکند.  زیرا که صنعت او هستیم، آفریده شده در مسیح عیسی برای کارهای نیکو، که خدا قبل مهیّا نمود تا در آنها سلوک نماییم." (افسسیان 2 : 8 تا 10).

 

#نداگر