تکثرگرایی دینی (Pluralism)، عموما نوعی تفکر و اعتقاد است که درآن دو یا چند جهان‌بینیِ مذهبی به صورت برابر و معتبر مورد پذیرش قرار می‌گیرند. در این نوع اعتقاد، انسان بیش از یک گزینه برای رسیدن به خدا یا خدایان را برای خود تعریف می‌کند و ممکن می‌داند. این نوع اعتقاد در تضاد با اعتقاد انحصارگرایی  (Exclusivism) است، که در آن اعتقاد به راستین بودن یک ایمان و تنها یک راه برای نجات و کسب معرفت خالق است.

مانند بسیاری از بدعت‌ها، کثرت گراییِ مذهبی، جنبش تازه‌ای نیست، اما این بدعت طرفدران بیشتری را در اواسط قرن بیستم میلادی به خود جذب کرد. بالطبع با وجود آزادی مدنی و مذهبی در غرب، محیط مطلوبی برای این نوع تفکر مهیا شد که بعدها منتهی به جنبشی تحت عنوان "وحدت‌گرایی مذهبی" (Ecumenism) گردید. شعار این حرکت، عبارت است از «اتحاد تمامی ادیان و مذاهب در قالب یک بدن» که در زبان انگلیسی با عنوان Interfaith Movement یا نهضت میان‌دینی نیز معرفی می‌شود. این نگرش در فرهنگ مدرن غربی توجه بسیاری را به خود جلب کرده است و به درستی باید از مشتقات جنبش‌های مذهبی و سیاسی محسوب شود.

نکته حائز اهمیت این است که شالودۀ این نوع ارتباط بین مذاهب (برای مثال مسیحیت و هندوگرایی) بر مبنای پذیرش اعتقادات دو طرف نیست، بلکه تمایل طرفین در اموری بشری مانند خیر رسانی و دستگیری از محرومان در جامعه است. امروزه، فرهنگ مدرن غربی تلاش دارد تا پیشتاز و مشعل‌دار این حرکت باشد تا فصل جدیدی را در تاریخ جامعه انسانی رقم بزند. در پرتو این نوع اعتقاد، دعوت و اجبار به پذیرفتن سایر تفکرات موج تازه‌ای در حوزهء غرب آشکار کرده که طی آن جامعه (از جمله کلیسا) می‌باید به هر گونه گزینۀ انسانی، رفتاری و اعتقادی مقاومتی از خود ابراز نکند.  

در موارد متفاوتِ اعتقادی، بین ادیان (برای مثال بین مسیحیت و اسلام) نگرش الاهیاتی پیرامون خالق، طرفین می‌باید به یگانه بودن خالق بسنده کنند. ایمان و مذهب کثرت‌گرا، بدون تردید خواسته یا ناخواسته ناهمگونی بارزی را با دستورات کتاب ‌مقدس به همراه دارد. در عهد جدید، مرقس  با برداشتی که از تورات داشت چنین می‌نویسد: «و خداوند خدای خود را به تمامی دل و تمامی جان و تمامی خاطر و تمامی قوّت خود محبّت نما، که اوّل از احکام این است.» (مرقس 30:12)، همچنین در عهد عتیق، دستور صریح خدا به موسی و قوم اسرائیل بر لوحی نقش بست: «ای‌ اسرائیل‌ بشنو، یهُوَه‌، خدای‌ ما، یهُوَه‌ واحد است‌.» (تثنیه 4:6).

این نوع الاهیاتِ مدرن، فاقد توضیحی مناسب برای ارضاء ذهن یک شخص یکتاپرست (یهودی، مسیحی، و مسلمان) را داراست، در مقایسه با مذهبی که معتقد به بیش از سه میلیون خدا (هندو) است. یکی از تعلیمات مکرر کتاب ‌مقدس (عهد عتیق و عهد جدید) اشاره به خاص بودن قوم خداست. قومی که به عنوان فرزندان، منتخبین، و جدا شده از ملت‌ها معرفی شده است. موسی در تورات چنین می‌نویسد: «زیرا تو برای‌ یهُوَه‌، خدایت‌، قوم‌ مقدس‌ هستی‌، و خداوند تو را برای‌ خود برگزیده‌ است‌ تا از جمیع‌ امت‌هایی‌ كه‌ برروی‌ زمین‌اند به‌ جهت‌ او قوم‌ خاصّ باشی‌.» (تثنیه 2:14)، در این راستا، اشعیاء چنین می‌نویسد: "امّا تو ای‌ اسرائیل‌ بنده‌ من‌ و ای‌ یعقوب‌ كه‌ تو را برگزیده‌ام‌ و ای‌ ذریت‌ دوست‌ من‌ ابراهیم‌، كه ‌تو را از اقصای‌ زمین‌ گرفته‌، تو را از كرانه‌هایش‌ خوانده‌ام‌ و به‌ تو گفته‌ام‌ تو بنده‌ من‌ هستی‌، تو را برگزیدم‌ و ترك‌ ننمودم‌." ( اشعیا 8:41)

الگویی مشابه در عهد جدید نیز  به کرات مشهود است. لطفا به آیات ذیل مراجعه شود: رومیان 16:9، افسسیان 2: 1 الی 3، رومیان 29:8 الی 30، اعمال رسولان 48:13، دو تیموتاوس 9:1، و غیره.

از دیگر چالش‌های پیش روی این نوع الاهیات (کثرت گرا)، تعلیم صریح مسیح خداوند است. در انجیل یوحنا می‌خوانیم: "من راه و راستی و حیات هستم. هیچ‌ کس نزد پدر جز به ‌وسیلهٔ من نمی‌آید." (یوحنا 6:14)، روشن است که این جمله صریح امکان هر گونه شرطی را رد می‌کند. بالطبع افرادی مانند بودا، بهاءالله، کنفوسیوس و سایرین فاقد این صلاحیت هستند.

در پایان، کتاب‌مقدس پیوسته در تلاش برای رد ادیانی است که خدایانی دیگر را پیروی می‌کنند. در کتاب یوشع، چنین می‌خوانیم: "اگر از عهد یهُوَه‌، خدای‌ خود، كه‌ به‌ شما امر فرموده‌ است‌، تجاوز نمایید، و رفته‌، خدایان‌ دیگر را عبادت‌ نمایید، و آنها را سجده‌ كنید، آنگاه‌ غضب‌ خداوند بر شما افروخته‌ خواهد شد، و از این‌ زمین‌ نیكو كه‌ به‌ شما داده‌ است‌ به‌ زودی‌ هلاك‌ خواهید شد." (یوشع 16:23). کتاب مقدس و الاهیات راستین مسیحی به کرات گویای این حقیقت است که برادر و خواهر مسیحی کسی است که مسیح خداوند را به عنوان نجات‌دهنده پذیرفته، در مرگ و رستاخیز او و تنها او شریک است، بدون هر گونه واسطه انسانی. اکنون سوالی که در ذهن پویای هر خواننده‌ای ممکن است ایجاد شود این است: "پس دیگر انسانها چه رابطه‌ای با من دارند؟" کتاب‌مقدس پاسخ روشنی برای این سوال دارد. پاسخ این است که هر شخص خارج از ایمان، همسایه شماست. همسایه‌ای که من و شما باید مثل خود دوست داشته و محبت کنیم.  عیسی مسیح در متی 39:22 می‌گوید: "خداوند خدای خود را به همهٔ دل و تمامی نفس و تمامی فکر خود محبّت نما. این است حکم اوّل و اعظم. و دوّم مثل آن است، یعنی همسایهٔ خود را مثل خود محبّت نما."

 الاهیات لیبرال، رهایی بخش (الاهیاتی که پاپ فرانسیس حامی آن است)، و مسیحیت چپ، مسیحیتی انسانی را به دنیا عرضه می‌کند، مذهبی که چاشنی آن محبتِ انسانی است و تابع سیاست زمان هر دوره. این مذهب مدعی و مشعل‌دار صلح جهانی است، اما صلحی موقت و در ماورای آن قلب انسانی می‌تپد. "دل‌ از همه‌ چیز فریبنده‌تر است‌ و بسیار مریض‌ است‌ كیست‌ كه‌ آن‌ را بداند؟" (ارمیاء 9:17). مسیحیت راستین خواهان و در تلاش برای رسیدن به آزادی است. آزادی در جامعه متضمن اصلی برای پرستش تمام اقوام است. پرستشی به دور از سیاست و تصمیمات انسانی پشت پرده.  پولس رسول در رساله به غلاطیان می نویسد تمامی آنانی که در زیر شریعت هستند، نه فقط نجات ندارند بلکه ملعون هستند. او صریحا می گوید، "هیچکس در حضور خدا عادل نیست." تنها وساطت مسیح، شخص را از لعنت خداوند معصون می دارد. سوالی که پاپ فرانسیس می باید پاسخگو باشد این است که، چگونه برکت ابراهیم در مسیحِ عیسی بر امت ها قرار خواهد گرفت، وقتی مسیح در ساختاری ایمانی و اعتقادی شخص نباشد یا رد شده باشد؟  آیا سخن پاپ فوق کلام خداست؟ حاشا!


"زیرا جمیع آنانی که از اعمال شریعت هستند، زیر لعنت می‌باشند زیرا مکتوب است، مَلعون است هر که ثابت نماند در تمام نوشته‌های کتاب شریعت تا آنها را به‌جا آرد. امّا واضح است که هیچ‌کس در حضور خدا از شریعت عادل شمرده نمی‌شود، زیرا که عادل به ایمان زیست خواهد نمود. امّا شریعت از ایمان نیست بلکه آنکه به آنها عمل می‌کند، در آنها زیست خواهد نمود. مسیح، ما را از لعنت شریعت فدا کرد چونکه در راه ما لعنت شد، چنانکه مکتوب است ملعون است هرکه بر دار آویخته شود. تا برکت ابراهیم در مسیح عیسی بر امّت‌ها آید و تا وعدهٔٔ روح را به‌وسیلهٔ ایمان حاصل کنیم."

(غلاطیان 10:3-14).