بازشناسی تعریف «رهبری» یا «راهبری» کلیسا
هنری نآوون، الاهیدان شهیر قرن بیستم، در کتاب ”شافی زخمی“ در پرداختن به چالش پیش روی رهبران کلیسا، به سه ویژگی مهم رهبر مسیحی در مقام فردی دلسوز، متفکر، و مولد به تفضیل اشاره میکند. اما آنچه پیام این کتاب را صدچندان مهم جلوه میدهد، نگاه نآوون به خادم یا رهبر مسیحی در جایگاه یک «راهبر» است. نآوون مینویسد: «او [خادم مسیحی] قادر است دنيايي با وسعت قلبي بيشتر، چشماني بيناتر و دستاني شفابخشتر بيافريند. به عقيدۀ من اين... پاية رهبري روحاني فردا است زيرا تنها كسي میتواند منبع آگاهي ديگران گردد كه خود توانسته باشد تجربيات شخصياش را كنار هم بگذارد. بنابراين رهبر مسيحي شخصي است كه قبل از هر چيز ايمان شخصي خود را در اختيار كساني بگذارد كه از او تقاضاي كمك دارند. به عبارتي، او خادم خادمين میگردد، زيرا اوست كه پيش از همه وارد سرزمين موعود ولي خطرناك میگردد و بايد آنچه ديده، شنيده، و لمس كرده را به آناني كه در هراسند شرح دهد.» (شافی زخمی، انتشارات دارتن، لانگمن، تاد: سال ۲۰۰۰، ص ۳۸). در معنای دیگر، سخنی که از میان برمیآید آن است که رهبر یا راهبر مسیحی حال چه در مقام کشیش، شبان، واعظ، معلم کلام، شیخ کلیسا یا کسی که در هیئت رهبری کلیسا قرار گرفته، نه فقط «رهبر» در معنای مدیریت امور، بلکه کسی است که جماعت کلیسایی یا عضو کلیسا را با نیروی فکر و تعقل، همگام با علاقه و دلسوزی، با اتکا به آنچه خود پیشتر آموخته یا تجربه کرده راهبری کند و یا به قول ناّوون «تجربۀ شخصی خادم» راهگشای راهبری او در خدمت مسیحی است و اوست که قوم را پیش میبرد و راهبر آنهاست. از این رو، معتقدم استفاده از کلمۀ «رهبری» در معنای مسیحی آن کمی لوث شده و معانی جانبی موجود در فرهنگ ایرانی، به این کلمه بار معنایی متفاوت و حتی در بعضی موارد منفی داده است. به همین دلیل، مایلم از این به بعد از کلمۀ راهبر استفاده کنم چون معتقدم این کلمه، جان کلام را بهتر ادا میکند. به جای اینکه از رهبری کلیسا یا رهبر کلیسا سخن بگوییم از فرد یا گروهی صحبت میکنیم که راهبر و پیشبر و همراه جماعت کلیسایی در مفهوم خُرد آن هستند.
با این توصیف، بازتعریف رهبری و جایگزینی کلمۀ آن با راهبری جلوۀ دیگری به خود میگیرد. کلیسا مُلک شخصی رهبر، کشیش یا شبان کلیسا نیست. یعنی در عمل، این یک فرد نیست که کلیسا را به ارادۀ فردی خود اداره میکند. این گروه مدیریت و راهبری کلیساست که بیشک به کلیسا خط میدهد و با نگاهی به پیشبرد ملکوت خدا، ادارۀ کلیسا را به صورت جمعی با هدایت کلام خدا و قطعا قدرت و راهنمایی روحالقدس راهبری میکنند.
متاسفانه فرهنگ حاکم بر ایران، فرهنگی کم تعریف و یا فاقد تعریف است. به این معنا که شاید چیزی یا موجودیتی بیرونی وجود خارجی داشته باشد ولی لزوما این موجودیت ممکن است تعریف مشخص یا سامانیافته نداشته باشد. برای مثال، ممکن است در فرهنگ حاکم در ایران، موجودیت مدرنی مثل دانشگاه وجود داشته باشد ولی لزوما تمام تعاریف موجود از آن با تعاریف حاکم و معمول جهانی منطبق نباشد یا اصلا در بعضی موارد تعریف بیرونی موجود نباشد یا تعاریف صرفا کلی و سطحی باشند. اگر همین نوشته را، بر فرض مثال، سرمقاله یک مجله در نظر بگیرید، طبق آنچه تعریفی از سرمقاله میتوان به دست داد: سرمقاله، به تعریفی، پیش مقاله یا اولین مقالۀ مجله است که خط مشی و جهانبینی کلی آن مجله و به طور خاص آن شماره از مجله را به خواننده القا میکند که باید سر و شکل و خطی منطقیای را دنبال کند تا شاید خواننده را در آن مسیر فکری هدایت کند. داستان راهبری کلیسا نیز به همین پاشنه میچرخد.
مقولة کلیسا و راهبری در کلیسای ایرانی، باز به دلایل مختلف، متاسفانه در بسیاری موارد دارای تعریف کلی و یا بدون تعریف است. من باب مثال، مطابق مشاهدات بیرونی، هستند گروههایی که خود را کلیسا میخوانند و شبان و کشیشی دارند ولی عملا کلیسا محسوب نمیشوند. یعنی مطابق تعریف موجود نمیتوان نام کلیسا را بر آنها اطلاق کرد. یا هستند شبانان یا افرادی که خود را شبان میخوانند ولی شبان نیستند که نمونههای بسیاری از آنها در دنیای مجازی قابل رصد هستند. البته این سخن من در این چند خط میتواند نه عینی بلکه ذهنی بنماید. مثال ذهنی این است: چون فلان فردی به نظر و رای من خوشایند نیست، من او را شبان نمیدانم. این مثال سلیقهای است و فاقد اعتبار. اما خوشبختانه، چون کلام خدا چارچوب و خط مشی کلیسا را برای ما به صورت مدون در طول تاریخ نجات بشری در کتابی که ما مسیحیان از آن به عنوان «کتابمقدس» یاد میکنیم، داده است، تعریف ما از شبان، کلیسا، نجات، و هر آموزۀ دیگری مطابق معیار کلام سنجیده میشود و همین کار را روی سنگ محک کلام عینی میکند. به عبارتی، کتابمقدس کتاب تعریف ماست. مثال عینی در مورد مثال قبلی این است: چون فرد شمارۀ یک به رای و گفتۀ کلام خدا ویژگیهای احراز خدمت شبانی را زیر نظارت شورای راهبری کلیسا ندارد، شایستگی عهدهدار شدن این خدمت را ندارد. خوشبختانه این معیار و میزان در کلام خدا به ما داده شده تا سلیقه و نظر فردی ما بر تعالیم حاکم نباشند. همین امر از تدبیر بلند خدا در پیشبرد گروه راهبری کلیسا حکایت دارد. دنیای ما دنیایی سقوط کرده است. دنیایی که دیگر بر پایۀ معیارهای از پیشتعیین شدۀ خدا حرکت نمیکند. ما به خاطر سقوط آدم اول، گرفتار این سقوط شدیم (پیدایش باب ۳) حتی نجات و تولد دوباره ما را به حالت اولیه باز نمیگرداند. دنیا و همۀ مخلوقات مشمول این سقوط شدند. لذا طبق خواست و نقشۀ خدا در کلام و هدایت رسولان که نویسندگان عهدجدید بودند، گروه راهبری کلیسا موظف به مدیریت تعلیمی و سازمانی کلیسا شد. البته ناگفته نماند که این نگاه به این تعریف در کلام، همیشه نگاه مسیحیان نبوده و بشر از این معیار تخطی کرده که نمونۀ آن از فصل الخطاب بودن پاپ در سنت کاتولیک یا نظام رهبری در کلیسای ارتدوکس شرقی یا حتی بعضی فرق کلیسای پروتستان، نشانی از همین مدعاست. اما کم و بیش در هر نظام اداری کلیسا از هر فرقهای تعریف راهبری جمعی مفهوم و سنتی است کتابمقدسی که هنوز حتی در کلیساهای کاتولیک و ارتدوکس نمود دارد و صرف نگاه یک نفر، ناظر بر تحمیل آن عقیده بر همۀ کلیسا یا جماعت کلیسایی نیست. البته باید گفت که یکی از دلایل ظهور نهضت پروتستان چالش کلیسای موجود بر بازگشت به اصول اولیة کتابمقدس مبتنی بر راهبری جمعی و تصمیمگیری جمعی و نظارت جمعی بر کار هدایت کلیساست که بیشک بر پایۀ کلام خداست.
با توجه به آن گذشت، اعتقاد من بر این است که باید بازتعریفی جامع، کتابمقدسی و منطبق بر عرف کلام در مورد راهبری یا هر تعریفی که در حوزۀ شبانی است به دست داد تا گرفتاریهای موجود در جامعۀ کلیسایی فارسیزبان به سامانی برسد. کسی که مدعی شبانی است لزوما شبان نیست.